جمعه , ۲ آذر ۱۴۰۳
دختر دلبندم !می دانم روزی چشم در چشمان عاشق هم برایت از بهاران خواهم گفت ؛ بهارانی که همیشه دل سپرده اش بوده ام و در خنکای نسیم روح بخشش دیوانه وار رقصیده ام؛ بهارانی که در آن شاعر شدم بالیدم، عاشق شدم و جوانی کرده ام. بهارانی که تاج همه ی زیبایی های آفریدگار مهربانی ست؛ بهارانی که پر است از عطر شکوفه های سیب و گیلاس ؛بهارانی که حتی اگر نباشم روحم در ترنم بارانش جوانه خواهد زد؛ بهارانی که پر از شور و شعر و غرور قناری هاست . این را بدان من هرگ...