پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
و اردیبهشتدربهشتِ دستانِ توشکوفه می زندآن هنگام که باشکوه و احساسدرآغوشم می گیری ،در من جوانه می زنی و چونپیچک وحشی تمامِ مرا دربر می گیری..بیا دوباره بیا و بسانباران های بی امان بهاریبی آغاز وبی پایان،تا دوباره تا همیشه،بوسه بارانم کنای عشقتو ای عشق!مهرانه واو ...
هفتم اردیبهشت، روز شکفتن گل ها،روز طلوع خورشید از پسِ ابرها،روز رنگارنگ شدنِ دنیا،روزِ تولدِ من!بهار در قلبم شکفته،گل های خیال در ذهنم نقاشی می شوند،و من در این دنیایِ رنگارنگ،به آرزوهایم پرواز می کنم.تولدم مبارک!...
من یه اردیبهشتی ام، با قلبی به وسعت بهار،در رگ هایم جوشان است شور زندگی بی شمار.عاشق رنگ های زندگی، از سبزه ی نو تا آسمان کبود،در هر نقاشی و قصه، می یابم خود را محشور و سرود.جاده ها دعوتم می کنند به سفرهای بی پایان،رویاهایم پلی به جهان های دور، به دنیایی دیگران.روحم لبریز از طراوت و نوازش نسیم بهاری،قلبم می تپد برای زیبایی هایی که بی شمار هستذهنم، باغی از خلاقیت، هر بذری در آن، خیالی ناب،با هر ضربه قلم، روی بوم، می آفرین...
اُردیبهشت هم آمدآرام بیصدامثلِ برفِ زمستانکه باریدُ به انتظارِتو بودمو نیامدی. آگرین یوسفی...
به تو فکر می کنممثل خسته به خواب و نرگس به اردیبهشت......
به عطرآگین شدن جان به عطر بهشتبی تو نشد که با تو شده ست اردیبهشتارس آرامی...
چون لوندی مست پاشیدهعطر اردیبهشتبر نیم بند جانمبگذار بتوفد بر چاکراه تنمهرم نفس هایت...
من زاده اردیبهشتم این نکته را اینجا نوشتم در این جهان دادن عذابم دادن،ولی وعده بهشتمدل پر ز غم، لبخند تلخاینگونه گشته سرنوشتمجهانگیر بازگیر...
ای صدایت بهشتی ترین موسیقی همیشه!ای نگاهت بوسه گاه کلماتم!این دست ها چه معصومانه می مکند گرمای عشق را از دستانت!و چه کودکانهدر آغوشت به خواب رفته این مرد،که طعم ملیح خنده هایتدر وسعت جهانشبه جریان انداخته ترنم خشکیده ی رود را!حافظه ی کلماتم را پاک کناز سکوت دم کرده ی روزهای تنهاییاز ازدحام بغضاز خنجرهایی که به قلبم از پشت نشانه شدنداز دلمردگی پاییزانه ی کوچه های بن بستاز سوختن مظلومانه ی شعرهایم به دست حسادتاز هرچه...
✨✨✨فصل بهار آمد و رنگ بهار نیست ...اردی جهنم است زمانیکه یار نیستمتن : وحدت حضرت زاده...
زاده بهارم..زاده بهارمپدرم اردیبهشتمادرم همای رحمت بودوقتی به دنیا آمدمهزار گل خنده زدند بر آغوش مادرمدامنش ستاره چین زمان بودپر ز صنوبر و گل ارغوان بودخنده بر لبان او جاریعاشقانه مهربان بوداردیبهشت را دوست دارمدست در دستشدلم را..به گل های بهاری می سپارماردیبهشت را دوست دارم...
دلبر ترین دلربای بهار هم رسیدماهی که تنها یک بار در سال با بوی بهار نارنجش دل می بره از کل ماه های سال"اردیبهشت"اردیبهشتیای مهربون و دوس داشتنی که یجورایی خاص دل بری رو بلدن.مث ماه تولدشون حال و هوای خوبی دارن همیشه.رفاقت با اونا یه دلگرمی خاصی داره.خیلی شیک پوشن و خوش برخورد.گاهی زود سر میرن ولی چیزی تو دلشون نیس.خلاصه که یه اردیبهشتی همه جوره خواستنیِ برا همه..به اردیبهشت هزاران معنی رو میشه نسبت دادمهربون چون آب...
اردیبهشتبویِ نمِ باران دارد.بویِ یاس بویِِ دستانِ خدا را دارد.بویِ بهار،بوی زنبق و شقایق دارد.اردیبهشت نامِ بهشت بویِ اتاق مادرم را دارد...!!!...
باتوبهارسبزتر شدایستگاه بعدیاردی بهشت...
ڕەشەمە ئەلێزۆڵفت پەرێشان نەبێتخاکەلێوە بەڵام،،،دوودڵە....بێ ئاواتی خەراپە دەزانم دەزانم که هیچ گۆڵانێکبۆنی زۆڵفت لێک ناکاتەوا! ▪برگردان فارسی: حکم می دهد اسفند: --گیسوانت در بند بماند!فروردین اما،،،تردید می کند....نومیدی؛ چیز بدی ست...می دانم، می دانمهیچ اردیبهشتیعطر گیسوانت را آزاد نخواهد کرد! ...
اردیبهشتعطر عشق می گیردوقتی که رایحه ی بهشت رابرایم به ارمغان بیاوریگل ها با دیدنت می خندندو چشم هایمبه استقبال قدم هایت می آیندبیا که می خواهمبه جای دیوار تنهایییک عمربه شانه هایت تکیه کنممجید رفیع زاد...
رقص اردیبهشت بساط عشق را پابرجاست یاسمن ایرانی...
خنده ات اردیبهشت و رفتنت آبان عمرآتش چشم تو بهمن، بوسه ات گرمای تیر ارس آرامی...
جنس آغوشت بهشت و دست ها اردیبهشت سردی دست مرا اردیبهشتت تیر کرد! ارس آرامی...
هر چیزی باید سر جای خودش اتفاق بیفتد،قبول داری؟ مثلاً تگرگ، باید اردیبهشت را به دلواپسی بکشاند، گیلاس، جایش، چلّه مرداد است...برگها باید وسط مهر، با رویی زرد و نارنجی، بریزند روی سنگفرش خیابان، شب یلدا، پرده را که میزنی کنار،باید برف را ببینی که بی صدا می آید...و اما عشق...من می گویم تنها چیزی ست که نباید سر وقت بیاید! باید وقتی برسد که تو دست و پایت را گم کنی، ناگهان... سریع...بی معطلی...درست بخورد وسط زندگی...
خنده ات اردیبهشت و رفتنت آبان عمرمآتش چشم تو بهمن، بوسه ات گرمای تیرارس آرامی...
لا به لای روزمرگی هایمن و توحوالی باران بهاریبی مقدمه می آییوبانیِ اردیبهشتم میشوی....
اردیبهشت... فقط حالاست که آدم بی بهانه دلش عاشقی میخواهد، که آسمان و آفتاب هم شوخ میشوند وسر به سرت میگذارند، هوا جوری خوب است که دلت میخواهد تا آن سر دنیا پیاده بروی، شبها عطر بهار نارنجش آدم مریض را سالم میکند و عصرها یاسها توی باد عاشقی بی ملاحظه ای راه می اندازند... اردیبهشت، بهاری ترین ماه بهار است...عمیق تر نفس بکشید و به آسمان بیشتر نگاه کنید و عاشقی کنید، عاشقی کنید، عاشقی کنید...اردیبهشت، فصل عاشقی ست......
حکم می دهد اسفند: --گیسوانت در بند بماند!فروردین اما،،،تردید می کند....نومیدی؛چیز بدی ست...می دانم، می دانمهیچ اردیبهشتی\عطر گیسوانت راآزاد نخواهد کرد! سعید فلاحی (زانا کوردستانی)...
دلتنگ اردی بهشت رنگ به گونه نداردبهارصیدنظرلطفی...
شمیم غنچه های ناز داردهوای شعر و رقص و ساز داردگذشت اردیبهشت و دفتر منهنوز عطر گل شیراز داردشهراد میدرى...
درست چند ساعت دیگر......عطرت می نشیندروی بال های پروانه روی دامن گلدار دخترکیکه با شوق؛شمع های تولدش را فوت می کند!یا شاید روی دست های زنیکه با عشقموهای خرمایی رنگفرزندش را بافته!چند ساعت دیگریک زن میانسال،پنجره را باز می کندو به یاد خاطرات شیرینی کهکه با عشقش داشتهلبخند می زند!اردیبهشت جان!تمام شیرین و فرهاد های شهردیوانه ات هستند!حتی من و بهار نارنج هامست عطر تو هستیم!گل های یاس دنبال بهانه می گردند...
عشق تو مثل عطر بهار نارنجوسط اردیبهشت میمونهبه همون اندازه دلچسباصلا یه حس خوبی بهم میده...
چه فرق است بین بهار و اردیبهشتوقتی دل من به هوای تو هست بهشتارس آرامی...
گفتی با اردیبهشت می آیماردیبهشت گذشت بهار هم گذشت،تو نیامدیگفتی تابستان، تابستان هم گذشت نیامدیگفتی پاییز، میایم، میایم تا پیاده روهای ولیعصر را عاشقانه قدم بزنیمزیر نم نم باران پاییزیپاییز گذشت تو نیامدی،دیگر به من وعده ی زمستان را نده بیا، بی هوا بیامیترسم روزی بیایی و بگویند نیامدی و دیر شد...
اردیبهشتیعنی اول عشق بازی گلبرگ و شبنمیعنی اول جاده ی دل بستن جوانهاردیبهشت را باید روی دور آرام زندگی کردیک گوشه نشست و عاشقی کردبا صدای بلند خندیدو با پچ پچ عاشقانه ی باددر گوش باغچهبه رقص درآمداردیبهشت یعنیعاشقییعنی زندگییعنی تماشای خدا......
باد بهاری وزید و من با بهار به اردیبهشت رسیدم و تولدم بهار شدبا من، هر لحظه در هر ثانیه، برای من،در هر فصل سال بهشت است،پس ملکه قلبم ،فقط باش تا باز هم مثل قبل با هم دیوونگی کنیمنیلوفر قشنگم میخوام در این روز قشنگ بهاری ازت تشکر کنمبابت این که توی هجده سال زندگیم فقط تو بودی که توی هر شرایطی پشتم بودی و نزاشتی تنها بمونم، ازت یه دنیا ممنونم که پا به پام اومدی و باهم دیگه طعم دیوونگی رو توی شکست ها و موفقیتامون چشیدیمبا هم از ته دل...
✍می گویند از اردیبهشت بوی بهشت می آید، من نشانی اش را یافتم 👌در همین نزدیکی... ، همینجایی که صدای کوبه دارکوبها مستانه شنیده می شود ، علفها هم موزون می رقصند و گرگها در پی شاپرکها کمین می کنند... راست گفته اند اردیبهشت را باید جرعه جرعه سرکشید🌸 فهیمه علیمردانی...
بوی اردیبهشت می آید در این حوالی...بوی لوس ترین دختر بهار...که لای موهای فرخورده ی خرمایی رنگش عطر شکوفه های گیلاس است و از چشمهای سبزش شیطنت میبارد...خلاصه که آب و جارو کنید راه را برایش...این دخترک لوس بهاری دلش به نازکی شیشه و قهرش به سختی صخره هاست...حسابی هوایش را داشته باشید...تا میتوانید عاشقش باشید و بوسه خرجش کنید و دل به دلش بدهید...سنگ تمام بگذارید ها...نبینم یک وقت اخم کند این دخترک لوس چشم سبز بهار که روزگارتان را سیاه می...
(بهشت )مانمهمی نفس ایسهبهشتهمی میان رقصا درهشایدمایتا تیکه اردیبهشتنهکی بوگوفتهآنهمه آتشا واتابارمبرگردان(بهشت )درشگفتمنفسم می گیردبهشتدرجانم به رقص آمده استیا شایدقطعه ای از اردیبهشتنهکه گفته استتحمّل اینهمه آتش در من است...
بهار، گل بوسه هایش را ؛در تارو پودِارغوانیه زمین ،به تکاپو نشسته است!جوری که مهربانانه لطافت ِبازوان خورشید را ؛می شود زنجیر کرد به سر انگشتانِ یاس ها و اطلسی های مغرور و مرموز، وقتی لحظه های خوش بی خیالی را جار می زنند برهرکوی و برزن!فروردین تمام جهان ِخدا را،طربناک و با طراوت ،در هر صبح و شام تکرار میکند؛با آوازی به روشنایی معرفت!و اردیبهشت ، لوندو دلبرانهشُکرِ خنده هایش را با سرمستی نذر میکند با مشت مشت گندم ،از برای مرغکان ترا...
میچسبد در این بهارکنارِ این شکوفه هاکنارِ باران های بی قرار و ناگهانی اشیک فنجان چای "بهار نارنج"که کنارش آدمی از جنس عطرِ اردیبهشت نشسته باشد......
گاهی بهار دیدن و گاهی، ندیدن استاردیبهشت، خسته از آلالهِ چیدن استآن باغ آرزو، که تو دیدی! تمام شدباد بهار، خسته ی در خود، وزیدن استدلخوش به آن کبوترِ بی آشیان مباشهر گوشه ای نشست ،به فکر پریدن استبا چشمِ خود خیانتِ معشوق دیده امگاهی سزای عشق، همین ،دل بریدن استوقتی دلی شکست،... چگونه بگویمت؟وقتی دلی شکست،چه جای شنیدن است؟این شرحِ حالِ قصه ی دردآورِ من استطرح پر پرنده ی در خون کشیدن است...
ای حُسن یوسف دکمه ی پیراهن تودل می شکوفد گل به گل از دامن توجز در هوای تو مرا سیر و سفر نیستگلگشت من دیدار سرو و سوسن توآغاز فروردینِ چشمت، مشهد منشیرازِ من، اردیبهشت دامن توهر اصفهان ابرویت نصف جهانمخرمای خوزستانِ من خندیدن تومن جز برای تو نمی خواهم خودم راای از همه من های من بهتر، منِ توهر چیز و هر کس رو به سویی در نمازندای چشم های من، نماز دیدن تو!حیران و سرگردانِ چشمت تا ابد بادمنظومه ی دل بر مدار روشنِ ت...
یک پیاده رووسطِ عصر اردیبهشت میخواهمکه شانه به شانه ات تمام خیابانها را پرسه بزنم..تو بگویی دوستت دارمو من قدم به قدم شهر را به جنون بکشمبی گمان مرزهای دیوانگی،از اردیبهشت میگذرد ... ️...
بهاربه اردیبهشت َش دلرُبایی می کندتوبه آن طرز نگاهت.....
با آمدنت دلم را روشن کردیبا رفتنت سیگارم را...تو بگوچگونه دل خاکسترم راگرم و پر نور نگه دارمبرای آمدنتبا رفتنت اردیبهشت ماندیگر گل نداددکان گلاب گیری مانکور شدتو بگوبرای آمدنت با کدام گلابکوچه را جارو زنمگر چه خیالی نیستچون تو مشغول بیل زدنباغ های دیگرانیفقط کاش دیگرباغ کسی از رفتنتشهریور نشودکه سوز باد پاییزی اشاستخوان سوز است...
کاش میشد از اردیبهشت یه عکس گرفتو گذاشت تو خونه،که هروقت دلت گرفتهی نگاش کنی،هی اردیبهشت بپاشه تو دل و جون زندگیتهی غش کنی واسه این هواشهی دلبری کنه براتهی عاشق تر شیهی عاشق تر شیهی تو باشی وسط این عاشقی هاوای که اگه میشد ...این هوارا باید هی دچار شد......
بیا و بمان برایم تا ابد ،چنان که اردیبهشتماند همیشه برای بهآر..!...
بهار به اردیبهشتش دلربایی می کندتو به آن طرزِ نگاهت...
اردیبهشت، بی قرار ی عاشقانه ی ابرهاست با زمین.اردیبهشت، لب های بوسیدنی تواند در خیابان.اردیبهشت ، یاد و خاطره و زیبایی ست .اردیبهشت ها عاشق که باشی دلت مدام هوای معشوق می کند و بوسه .اردیبهشت ، بی خیالی و عاشقی ستاردیبهشت دوست داشتنی، لعنتی ترین ماه سال است....
داشتم حوالیِ نابودی قدم می زدم کهمرا با کوچه ی عشقت آشنا کردی.یکی از همین روزهای تقویم،دست هایم را گرفتی ومشتی از بهشت برایم به ارمغان آوردی!همان جا بود که به یُمنِ حضورت،اردیبهشت سرسبزتر گشت وبرایم معنا یافت!...
مادر بزرگاردیبهشت ماه در خیابان پهلویدوره کشف حجاب عاشق شددایی سیاوشاردیبهشت ماه در خیابان مصدقوقت بگیر و ببند عاشق شداردیبهشت آمده؛دیر یا زود من همدر خیابان ولی عصر عاشق می شوم!...
این بهارِ ناب، چون شعرِ تَر استمثل یک دیدارِ تازه، نوبر استآسمان، آیینه کاری می شوددر زمین، آیینه، جاری می شود.می شود با خطّی از باران نوشت:بهترین ماهِ جهان، اردیبهشت......
عاشق نشدمکه برگی بریزد..تا عاشقانه هایم رنگ پاییز بگیرد...که عشق ِ مرااردیبهشتی ستپُر از مهر...!...