درخت عشق بریده شد ز سردی عشق بریده شد همچو درخت سروی ندانستم کیستی! و ز کدام دیاری؟ وز کدام سرزمینی! هجرت برگی ز درخت پاییزی صبح گاهان نظاره کنم ملالت و زردی! شب هنگام،روم به خواب و مستی فال گوش زندگیم،در راستی و مستی نور شب تارم بودی آبشار...