پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
یک روز شاید آه من هم جان بگیرددر سینه ات احساس من میدان بگیرداین دختر معصومِ بااحساسِ عاشقدر چشمهایش پرچم عصیان بگیردوقتی قضای عاشقی درداست، من نیزدل میکنم تا عذر او پایان بگیرددر چنته ام چیزی به جز حسرت ندارمباشد خدا بر شاعران آسان بگیرداز حال من پرسید؛ ترسیدم بگویمدر سرزمین چشم او باران بگیرد...