شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
هر صبحاز خواب می پرمعجله می کنمدلفین های آبی را به موهایم می زنمجای لب هایت را بر لب هایم صورتی می کنممیز را می چینمصدایت می زنمبعد به یاد می آورماز پاییز به بعددیگر نبوده ای و منهر صبح از خواب پریده امعجله کرده امدلفین های آبی را به موهایم زده امجای لب هایت را بر لب هایم صورتی کرده اممیز را چیده امو بعد صدایت زده ام......