پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
خدایا مرا در آغوش بگیر گمان نکنی برای غم هایم می گویمگمان نکنی برای دردهای زیادم می گویمگمان نکنی برای حاجتم می گویمنه...نه .. نه .... دلم هوای تو را کردهیا الله به من مهربانی کن، بیشتر بیشتر مهربانی کنمن اکنون فقط تو را می خواهم ..خودت خواستن را یادم دادی . .. حال من تو را میخواهممیخواهم دستان تو را بگیرم و در دشت بدوم و بلند فریاد بزنم و اگر کسی به دویدنم خندید تو بگویی : غمت نباشدآری که تو باشی کافیستفقط تو میدانی فقط تو می...
شادی وعشق راهدیه کن به آنهائی که دلت راشکستنددعاکن برای آنهائی که نفرینت کردندبخشنده باش که خدا قلب مهربان را دوست دارد...
خداوندا برای همسایه که نان مرا ربود=نان برای عزیزانی که قلب مرا شکستند=مهربانی برای کسانی که روح مرا آزردند=بخشش خویش آگاهی وعشق می طلبم...
خدای من خدائیست که دست گیر است نه مچ گیردستم رامی گیرد همانطور که هستم بدون پیش شرط همین و بس...
وقتی بعلاوه خدا باشی منهای هرچیزی می توان زندگی کرد...
یوسف می دانست که تمام درها بسته انداما بخاطرخدا و تنهابه امید او به سوی درهای بسته دویدو تمام درهای بسته برایش بازشداگرتمام درهای دنیا هم به رویت بسته شدندتو هم بخاطرخدا و با اعتماد به او به سوی درهای بسته برو چون :خدای تو و یوسف یکیست...