پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
چرخاند مرا گردشِ دوران وُ... دَمَش گرمانداخت مرا گوشه ی زندان وُ... دمش گرمگهگاه که با یادِ لبی شعله گرفتمسوزاند مرا نغمه ی باران و... دمش گرمچون گوشِ کسی محرمِ اسرار نمی شدآمد به دلم یادِ سلیمان و... دمش گرمدستم نرسد تا به سرِ موی نگارممیشد غمِ او سلسله جنبان و... دمش گرممجنون تر از آنم که به من خرده بگیریدلیلای من و دستِ رقیبان و... دمش گرمپیراهنِ من خیس شد از جور و جفایشصد چاک شد این کهنه گریبان و... دمش گرم...