پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
صدای قدم هایت)به کجا بروم که صدای قدمهایت را نشنومروزگار پایش را رو گلویم گذاشتهنمی گذارد تو را از یاد ببرمدرد بزرگیست،که می شود تو را دیداما نشود تورا درآغوش گرفتصدایت در جهان ذهنم انعکاس می شودنجوایی در گوشم اسم تو را می خواند.به کدام کویر،جنگل ،دریا بروم تا پیدایت کنمای هستی نیستی اممدت هاست دلم بهار را ندیده دیگر نغمه پرندگان مرا مسحور نمی کندنغمه های آن ها برایم از هرصدایی غم انگیز تر شده وصدای مرگ می دهد.زمستان ...