زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
5.0 امتیاز از 3 رای

صدای قدم هایت)
به کجا بروم که صدای قدمهایت را نشنوم
روزگار پایش را رو گلویم گذاشته
نمی گذارد تو را از یاد ببرم
درد بزرگیست،که می شود تو را دید
اما نشود تورا درآغوش گرفت
صدایت در جهان ذهنم انعکاس می شود
نجوایی در گوشم اسم تو را می خواند.
به کدام کویر،جنگل ،دریا بروم تا پیدایت کنم
ای هستی نیستی ام
مدت هاست دلم  بهار را ندیده
دیگر نغمه پرندگان مرا مسحور نمی کند
نغمه های آن ها برایم از هرصدایی غم انگیز تر شده و
صدای مرگ می دهد.
زمستان هم که دائم می خواهد طعم مرگ به من بچشاند
پاییزکه دوری تو را به سرم می زند.
خاطرات شیرین را تلخ تر از هر زهری به من می چشاند
خاطرات قدم زدن باتو را
صدای قدم هایت دیر زمانیست که  برایم ناقوس مرگ می دهد.
غم و غصه بس است دیگر
باید تو را در قبرستان دلم دفن کنم.
امیرمحمد عباسی شوکت آباد
ZibaMatn.IR



ZibaMatn.IR

این متن را با دوستان خود به اشتراک بگزارید


انتشار متن در زیبامتن