سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
بی من چگونه رفت؟ مگر دوستم نداشت؟آخر چه خواستم که دگر دوستم نداشت ! آن اشک های شوق در آغازِ هر سلامآن خنده ها چه بود؟ اگر دوستم نداشت آه ای دل صبورِ کماکان در انتظار!آه ای نگاه مانده به در! دوستم نداشت کار رقیب بود که نامهربان مناز روز دیدنش به نظر دوستم نداشت من تا سحر به گریه و او تا سحر به خوابدردا که قدر خواب سحر دوستم نداشت... ....