پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
بسم رب الحسیندوباره از نای زمان ؛می وزد نسیم عاشقی و شور و شیداییدوباره کشتی نجات بشر ؛به ساحل دل ها زده لنگرو بانگ رستگار شوید ؛ شنیده می شود از ؛حنجره ی نورانی آسمان این ابوالبشردوباره نینوای حضور ؛به پا کرده غوغا و شورو دریای پرخروش حضرت نور ؛به تلاطم آمده از امواج محکم شعوردوباره آسمان به زمین آمده ... ؛ و از دریچه ی دل ها می کند عبوراین که از چشمها می چکد ؛ خون دل است ؛ گشته بی رنگ از غروربر طبل رسوایی زنید ؛ جور حا...
به من تکیه کن !به دنیای وارونه ای که آنقدر سَگ دو زده- از اولین خیانتِ انسان -در مدارِ کج تابیِ خدا- تا همین سیگارِ بی نفس -که انگار توپِ فوتبالیزیرِ پاهایِ " کریستیَن "به من بچسب !با من غریبه نباش !یا سرنوشت ما را به دست های دخترکی خواهد سپردکه نشسته روی سکوهادنیا را خمیازه می کشد ،یا - رستگار فارغ از هر شکستبه اتفاقِ قلبِ کوچک هم -گُل می کنیم دروازه های نبرد رادرحالیکه فاتحانه نفس می کشیمعاشقان...