نویسنده ،شاعر،بازیگر،استاد دانشگاه ،مدیر مؤسسه
نویسنده ،شاعر،بازیگر،استاد دانشگاه ،مدیر مؤسسه فرهنگی و هنری سفیران مهربانی مدیر انتشارات کشف برتر
بوی یلدا را میشنوی؟
انتهای خیابان آذر
باز هم قرار عاشقانه پاییز و زمستان
قراری طولانی به بلندای یک شب
شب عشق بازی برگ و برف.
پاییز چمدان به دست ایستاده
عزم رفتن دارد.
آسمان بغض کرده و میبارد.
خدا هم میداند عروس فصل ها چقدر
دوست داشتنیست
کاسه ای...
و چه احساس قشنگی ست که در آخر شب
یادِ یک خوب تو را غرق تمنا سازد..
همان یاد که خبرت را
به امواج ندهد!
در سبقت به طرز عجیبی
زبان زدند
برای فنا...
و چنین ست که گویند
روز ما
تیره ز اندیشه ی فردا شده ست..!
چه کنم با پایی
که واسه رفتن لنگ می زند!؟
و برای ماندن هم
در اسارت مسافتی ست
که هیچ راهی
انتهایش را
پا در میانی نمی کند!
کاش به صبحم برسی
تا لا به لای نگاهم
ترانهای از عشق و عاشقی
به وسعت هر طلوع
در آسمان زندگی ات...
اینجا با درد عمیق دلم
پیش غرورت نشستم
همانجا که به وقت شبانههایم
پر بودم از نجواهایی که
هر بار مرا
تا آستانهی آغوشت میبردند!
مرا دست خودم نَسْپار
که غرق می شوم
در لاابالی ترین حالت باران!
من هنوز هم همان درد دیروزم
که غرق می شوم
در عمق...
بـودن رفیق، قشنـگ تـر از مرواریـد دریاست ---✨
تیکه ای از خاطرات خوش ماست
که هیشکی در این زمینه نباید از قشنگی حرف بزنه،
چشمای رفیق از کل زندگی قشنگ تره...
چون رفاقت یه ترکیب ست که هیچ
وقت برد باخــت نداره...
زمانی نسبت به رفیقبازی مردان همه نگران و...
وقتی آرایشگاه زنانه غلغله
و گوشی آیفون دستِ بچهی 15 ساله هست
نشانی از پولدار شدن مردم نیست !
در اقتصاد یک کشور،
وقتی مردم فقیرتر میشن،
دنبالِ ارضاء روحی با موضوعاتِ فیک میرن!
وقتی نتونن خونه و ماشین بخرن و آینده شونو بسازن،
با یک قهوه 150هزار تومنی احساسِ...
مردی اگر نبود تا زیبایی را ستایش کند،
عشق را حرمت،
دوست داشتن را ایجاد،
بوسه را کشف و
نوازش را تجربه!
دیگه
نه شعری خلق می شد،
نه سینمایی داشتیم،
نه سوژه ی جذابی برای خیال پردازی!
جهانی بی هیجان،
مملو از جمعیتی از زنان ساده،
که هیچ انگیزه...
نم باران، لب دریا، غم تو، تنگ غروب
پاسبان حرم دل شده ای شب همه شب!
خط و خال یار را
به تو نمایانده اند و با لحنی فصیح
گویند: اقرء؛
بخوان کتاب جمال ما !
بخوان دیوان پررمز و راز آفرینش ما را! بخوان به نام آنکه
لب های...
اگر می دانستید با یک صبح به خیر،
دل آدم چقدر قرص می شود
برای گفتنش هیچگاه خود را به کوچه ی بی خیالی و فراموشی نمی زدید!
خورشید منتظر سلام هیشکی نیست
، صبح برای بیدار شدن نیز
هیچوقت خواب نخواهد ماند!
اما به قول آن ضرب المثل معروف...
وقت گذاشتن برای دیگران،
یعنی بخشیدن گرانبهاترین داراییات:«زمان».
وقتی کسی را لایق ثانیههای عمرت میدانی،
یعنی دوستش داری، برایش ارزش قائلی و در شلوغیهای زندگی،
حضورش را نادیده نگرفتهای.
در دنیایی که آدمها بیشتر درگیر خودشان هستند، وقت گذاشتن برای دیگری نه تنها لطف ست،
بلکه نشانهای از محبت خالص،...
و من
شیفته ی سکوت خیال انگیز انتهای شب پاییزم!
همان معمای آرام و تاریک که با آمدنش همه چیز را در آغوش سکوت میپیچد!
وآنگاه که در دل سکوت،
هزاران حرف ناگفته به زبان دلها میآید!
درین لحظات آرام،
وقتی هیچ صدایی جز وزش نسیم نمیآید،
لحظهای که جهان...
عجب نوری؟!
عجب تابی؟!
عجب ماه و فتابی ؟!
دلا آن یار خوش تینت
ز کوه و غار
ز دشت تنهایی
چه وقت آید !!
هر صبح بارانیِ من،
هر روزِ باران خورده یِ
چشمانِ تو...
یک شعر ِپایــیزی
خواهد فقط ..!
دین و دنیا هر دو باید باخت در بازارِ عشق
تا شوی رسوای عالم زین مَحکم کده
چه کنم بر مثنویِ ناب دلی
که قافیه اش پس از تو گم شد..!
این قوم و فامیلی که میبینی همه بازیگرند
وقتِ تنگ با هم غریبه، وقتِ خوبی، یاورند
چونکه حرف سود و مالی آید وسط
در فروشِ جان اولاد از همه، تاجر ترند
غفلت در این جماعت،فرعون را جری کرد
بشکن ستون ظلمت،بر آب زن عصا را
از سحرِ سامری ها در شهر بیمناکم
ترسم تو تا بیایی کتمان کنند خدا را
سر می رود تا سر دهد
فریاد سر را سر به سر
گر سر نباشد سر به راه
بر سینه سربار است سر
دلم شاعرترین مجنون دنیاست
تمام وزن شعر لیلیِ دریاست
جنوبی ؛ قانعه ؛ پاکه ؛ عزیزه ،
هنرمنده نجیبه ؛ صافه زیباست
لا به لای درختانی رشد کردیم که
به تبر میگفتن تقدیر
ما هم در سکوت محض،
سکوتی کز رضایت نبود پذیرفتیم
و همین دردی شد،
که زخممان را به عفونت کشاند..!
دنیا پر شده از چهره های ویرایش شده و لبخندها گاه تنها سپری از هراس اند!
در خلوتی دور اما می شود انسانی را دید بدون فیلتر، بی نقش
طوری که حقیقت نفس می کشد..!
عشق یعنی یک رفیق با وفا پیدا کنی
عشق یعنی در دل دریای عرفان جا کنی
شعرهایی را که سرخ افتاده در جام ِ قلم
قطره قطره نو کنی یا چون غزل دریا کنی
عشق یعنی : باز خاطر خواه معشوقت شوی
مثل مجنون، هی بگردی در پَیِ لیلا کنی...
عزیز مو دوسِت دارُم
یه عشقی وت طلبکارُم
بخدا یه رگِ عشقی وَتو دارُم
تو چی آدمی که وابو هوایی
خُم دونُم وا تییَلِت مونَه ایپایی
اگَه دیری دل ایگره بونَه
بِرون که جانیگرِش تا تو بیایی
تو زی وابیری دیَه مالک قلبُم
خدا دونه تو وابیری مرحم دردُم
تو...