بردار با دست ِ نسیم آجر به آجر-
-دیوارهای اَبری دوروبرت را!
رضا حدادیان...
جاده
چمدانش رابست
اما نرفت
دست دلت را خوانده بود
رضا حدادیان...
دهان شکوفه
پر از کلماتیست
که در ذهن درخت مانده بود
رضاحدادیان...
آسمان
میزبان خوبی نبود
اَبر به دریا برگشت.
رضا حدادیان
۱۴۰۲/۳/۳...
لب پنجره ی باد
گلدانی هستم شکسته
امّاهستم.
رضاحدادیان
۱۴۰۲/۲/۲۶...