شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
شب!این موجود چیره دست؛که جنس اش، تماماً از دلتنگی ست.مُهر سکوت بر لب انسان ها زده وامان آن ها را حلق آویز می کند.شب! این موجودِ پرفریب؛هزاران نغمه یِ متناقضِرنج و شادیرا درونش گنجانده است.شب!این موجود رنجور؛رازی را در تاریکیِ سینه اش،پنهان کرده است.رازی که در نظرِ هر فرد با فرد دیگر،زمین تا آسمان فرق دارد..!...