پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
پر گشایم در باد ...هر کجا باشد ، باشدپرواز خواهم کردتند برخواهم خاستو خواهم رفت ...به کوی سبز سپیدار رویاییبه ابدیت مطلق یک وجدانبه شهر های محکمه دار سنگ فرش که صحبت چلچه را...از میان شیشه های سرد مکدرکه روزی فریاد خواهند کشیدبا صداقت آواز قناری هم آغوش خواهند کردچهار چشمی ست..که هیچگاه مرا رها نخواهد کردو هیچگاه ...صحبت پنهان چلچله رابرای آنکه روزی...روزی هنگام طلوع خورشیدبه گوش خسته و متکبر و بی طاقتم رساند...