نمی تواند فراموشت کند، سیب... با دندانی.. که از داغ تو، بر سینه دارد ...
غرور گوگردی ام را بگیران بگذار روی سیگاری که نمی دانی برای به خاطر آوردنم است یا از خاطر بردنم بسرانم در ریه ات به یاد روزهایی که نفست بودم
من را با هر خواب موی تو از یک طرف آب میبرد سرت را با خواب های مختلف اگر شانه میزنی یک خواب اش را بگذار برای من تا قاب کنم برای میز کارم
جایم را با کسی پر خواهی کرد او هم تو را خواهد بوسید و به تو خواهد گفت که زیبایی اما به مرور از تک و تاخواهی افتاد چون نه بوسه هایش مغناطیس بوسه های مرا خواهد داشت نه شعر می داند چیست که زیبایی مفردت را مضاعف کند در...