پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
بزن جا غصّه هایت را چو در جا می زند بیرونکه از دستت اگر در رفت از پا می زند بیرون!بخاری برنمی خیزد ز یاران سمرقندیکه حافظ نیمه شب مست از بخارا می زند بیرونمن از آن حُسن روزافزون که یوسف داشت دانستمچرا هر شب به ترفندی زلیخا می زند بیرونهنوز این نکته افکار مرا مشغول خود کرده ا ستچه تصمیمی ز فکر بکر کبریٰ می زند بیرون!؟گر از آن جا که می گویی برون زد ناگهان موییبه اصلاحش مکوش امشب که فردا می زند بیرون...!مگیر آن روی را ...