زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
1.0 امتیاز از 1 رای

بزن جا غصّه هایت را چو در جا می زند بیرون
که از دستت اگر در رفت از پا می زند بیرون!

بخاری برنمی خیزد ز یاران سمرقندی
که حافظ نیمه شب مست از بخارا می زند بیرون

من از آن حُسن روزافزون که یوسف داشت دانستم
چرا هر شب به ترفندی زلیخا می زند بیرون

هنوز این نکته افکار مرا مشغول خود کرده ا ست
چه تصمیمی ز فکر بکر کبریٰ می زند بیرون!؟

گر از آن جا که می گویی برون زد ناگهان مویی
به اصلاحش مکوش امشب که فردا می زند بیرون...!

مگیر آن روی را از من! مبند آن چهره را اصلاً
که راه عرضه چون بستی تقاضا می زند بیرون

ببین این واردات و صادرات غیر نفتی را
اگر هیراد داخل شد حمیرا می زند بیرون !

دگر لی لی به لالای دل این دربه در مگذار
که ناگه روغنش از لای لولا می زند بیرون

مرا تاب تورّم نیست زیرا مهره ی پشتم
نه تنها درد می آید که حتّیٰ می زند بیرون!

بس است این ناله ها... باید دهان این غزل را بست
وگرنه ناگهان از قبر، نیما می زند بیرون...!
ZibaMatn.IR


ZibaMatn.IR

این متن را با دوستان خود به اشتراک بگزارید


انتشار متن در زیبامتن