پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
نمی توانی توصیفش کنی! احساسی که به او داری را می گویم.طوری که برای هربار دیدنش بال بال می زنی و از اضطراب فراموشی وعده ی دیدارتان خواب از چشم هایت فراری می شود...!احساس آشنا و در عین حال غریبی ست نه؟عشق را می گویم.افسانه ای شیرین است که هرگز به حقیقت نپیوسته...وفا می کنی و جفا می بینی و باز وفا می کنی! آری تو دیوانه ای...اصلا عشق باید دیوانگی تفسیر شود! با منطق سر لج دارد و احساس را قلقلک می دهد.عاشقان افسانه ای همیشه دیوانه...