پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
آنکه همدم بود، رفت و دیگریآمد و در دل به غوغایی نشستیادگاری آنچه بود از بین بردشد خلیلی در گمان بُت شکستبعدِ آن خانه تکانی هر بهاربذر تازه در دل ویرانه کاشتاز من درمانده ی بی خواب و خورانتظار عاشقی دیوانه داشت ناشکیبا بود و شکاک و پریشدیده از میدان خالی برنداشت جای خالی را به تقصیر حسدکهنه گلدانی خیالی می گذاشتکم کم از افراط شکاکی رمیدبا لگد گلدان خالی را شکستتاج و تخت مطمئن را ترک ک...
من به طالع بینی اعتقادی ندارم. من متولد برج قوس هستم و ما شکاک هستیم!...