زیبا متن
add_circle_outline
search
menu
صفحه نخست
متن عاشقانه
متن زیبا
بیو
پیامک
متن آهنگ
ثبت نام
افزودن متن
کاربران فعال
جستجو
اپلیکیشن
درباره
پشتیبانی
جستجو
×
متن
متن آهنگ
عادل پورنادعلی با تخلص آدل آبادانی
شاعر و نویسنده
به وسوسه ی دیدار
پنجره را به دیوار اطاقم نقاشی کردم....
آنقدر صبر کردم
تا قامت دیوارم تَرک خورد...
دلِ پنجره به آرزو شکست.
اطاقم کور شد و
تو نیامدی.
✍️ آدل آبادانی...
متن آدل آبادانی
مانده ام در منجلاب زندگیِ مستعار
تار و مارِِ در قمارِ بی گدارِ اقتدارِ
قاری دردم برایم اندکی گوش آورید
جای وراجان در میدان نشخوار شعار
پهنه ی افکارم از بیهودگی جولان درد
جان پریشم در اکاذیبِ از زبان کردگار
بر زبان لفظ دریغ...
متن آدل آبادانی
لعنت به رفیقی که به حق رنجم داد
فاز برکت به حال بغرنجم داد
او که به زبان یار وفا مسلک بود
بی چشم و به روی گربه سان خنجم داد
از باب ریاضیات در رفتارش
رنجی به توانِ نمره ی پنجم داد
شانه که به سِقط دست او فارغ شد
با دست...
متن آدل آبادانی
شبها که مستأصل پنجره را سر میکشم
و به غمزه ی آسمان چشم می بازم،
ماه پاره برایم می رقصد
باد آواز می خواند
و خدا بر تخت شب نشسته
نگاهم را
با چشمک پرانی ستارگان به بازی میگیرد.،،
با خود می گویم
کاش هشیاری هیچگاه زاده نمی شد.....
✍️آدل آ...
متن آدل آبادانی
آنکه همدم بود، رفت و دیگری
آمد و در دل به غوغایی نشست
یادگاری آنچه بود از بین برد
شد خلیلی در گمان بُت شکست
بعدِ آن خانه تکانی هر بهار
بذر تازه در دل ویرانه کاشت
از من درمانده ی بی خواب و خور
انتظار عاشقی دیوانه داشت
...
متن آدل آبادانی
دل داده حلاوت چشد از حال دلِ خون
شکاکِ به این شاکله از دایره بیرون
مشمولِ شبیخونِ شبِِ چشمِ شراری
لیلی صفتم، ملتفت از فطرت مجنون
افشانِ پریشانِ به هنگامه باران
پاشیده به نقش شب ماهِ ترِ جیحون
آرامشِ جان بر دل دیوانه...
متن آدل آبادانی
تلخ ترین قهوهٔ تلخ منی
رابعهٔ بلخیِ بلخِ منی
مسلخ دل جان به بلا شد رضا
خبطِ من و حاصلِ طبخِ منی
چرخه ی ادراک درکِ ملال
خنجر چنگیز ، به چرخ منی
طعنه به شیرین زده تلخِ لبت
راز کهف سرنخِ مسخِ منی
نسخه ی دل طاقت بکتاش را...
متن آدل آبادانی
دگر آنکه به نبودم نگران بود نبود
بِقراری که از این پیش به آن بود نبود
به بسامد به بغل هر چه عزیزم گفتم
آنکه جان گفتنِ او ورد زبان بود نبود
آنکه می گفت که از فاصله ها بیزار و
دلِ او تنگترین دل به زمان بود نبود
آنکه با گفتن دوستت دارم...
متن آدل آبادانی
بیا از تاک خونین دل ، شرابی نوبر اندازیم
{فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو بر اندازیم}
حریم خانه را ، پاک از پلشتی ، بد. سرشتی ها
به نیکی زندگی را در مسیری بهتر اندازیم
به میل صبح روشن هر سحر در رقص با آتش
نجات مام میهن را ، به باور در ...
متن آدل آبادانی
سَرزنده مشامی به سراغِ ثمرِ یاس
نسلی به تسلی به سرابِ ته گیلاس
هرگز نرسیده اثری بی غُل و غلیان
با انس به احساسِ جناسیده به خُرناس
آروغ زدنِ ،شامه گزندِ، لبِ طوطی
بر هم بزند حالِ ادیبانه ی اجلاس
سر می بَرد آسیمه مدادی...
متن آدل آبادانی
.شب اگر یلدا شود روزی به پایان می رسد
از سپند شب صدای تٓرکَشِ جان می رسد
از دل مژگان شب نم می چکد گلبرگ گل
بوی گل بر سنگ قبر شب فراوان می رسد
شاخُ شانه میکشد بر جور شب سرو امید
شب به تقدیر و سزا در بامدادان می رسد
{ دور گردون گر دو...
متن آدل آبادانی
جناسِ آتشم اما ، شرارت در وجودم نیست
پلنگی بی شر و شورم ، غزالی در حدودم نیست
از آغوشم تب ناموس آتش پر کشید و رفت
از آن آتشفشان دیگر نشانی غیر دودم نیست
به اقبالم،، بد و بدتر ، ندارد فرق چندانی
نه ققنوسم نه خاکستر، مرارت در نبود...
متن آدل آبادانی
شبی بر چشم من موی سفید همسرم افتاد
و اشکی گونه غلطید و به روی بسترم افتاد
میان ابرهای روشن و تارِ ترِ گیسو
به دام افتادم و صد واژه از چشم ترم افتاد
به یاد آمد گل سرخِی میان موج گیسویش
و هُرم آتش عشقی که بر خاکسترم افتاد
غ...
متن آدل آبادانی
دلم میخواهد از نو در بغل گیرم جوانی را
بنوشم جرعه جرعه لحظه های زندگانی را
قبای کهنه ی شرم و حیا را پاره بر تن تا
بپوشم پیکر هر نانجیب آنچنانی را
ببویم گل به هر دامن که بوی عاشقی دارد
و هی دامن زنم عشق و کلام مهربانی را
غنیمت ب...
متن آدل آبادانی
جناس آتشم اما، شراری در وجودم نیست
پلنگی بی شر و شورم ، غزالی در حدودم نیست
جوانی رفت و شوق رقصِ آتش، مرکز میدان
از آن آتشفشان ، رد و نشانی غیر دودم نیست
به اقبالم،، بد و بدتر ، ندارد فرق چندانی
نه ققنوسم نه خاکستر، مرارت در نبودم نیست
...
متن آدل آبادانی
روزی که مس رنگ طلا زد کیمیاگر
زردِ جهالت را جلا زد کیمیاگر
گنجشگکی را پشت پرده رنگ کرد و
دادِ قناری بر ملا زد کیمیاگر
الحاق قدرت، سلطه ی مطلق به دین و
بر عقل و دانش مُهر لا زد کیمیاگر
بر طبل کورِ چشم مردم ساز خود را
با کوک عرفا...
متن آدل آبادانی