شنبه , ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
دلم میخواست چون پروانه ای دورو برت بودمو یا شاید نگینِ ساده ی انگشترت بودمنگاهم میکنے دنیا شبیهِ چشم های توستچه میشد صاحبِ آن چشمهای محشرت بودم؟صدایم میزنے انگار میخندد خدا امّاصدایم میزنے خواهر،چه میشد همسرت بودم؟تورا دیدم که روی مادرت را بوسه مے دادیبه فکرم زد دوباره کاشکے من مادرت بودمنشد پروانه ات باشم، نشد دُردانه ات باشمفقط در خواب خود دیشب من عشق آخرت بودم...