داشتم در خیابان راه میرفتم که یک ماشین با صدای خیلی بلندِ موزیک اش مرا از کنارِ خیابان گرفت!! و پرت کرد تووی خاطرات یادم آمد چقدر ندارمت ... به گمانم آن ماشین عاشق آزاری داشت! راه می افتاد در خیابان ها و دلتنگی پخش میکرد لعنتی...