متن لعنتی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات لعنتی
پشت چراغ قرمز
صبح و زندگی ایستاده ام
پلکی بر هم بزن
چشم باز کن
بتاب به زندگی ام
تا تو نباشی این چراغ لعنتی سبز نمی شود .
شهریار قهرمانی
ساعت رومیزی ابدی شد
و چکشی که با خنده ای شیطانی
زمزمه های مرد خسته را همراهی می کرد
ساعت لعنتی
من دلتنگش هستم و
تو با ثانیه هایت نیش و کنایه میزنی.
شهریار قهرمانی
بهار آمد ! رفت!
تابستان آمد ! رفت !
پاییز هم آمد ! اما انگار آمده که نرود !
تمام شو لعنتی ! کم مانده خاطراتم ماشه ی اسلحه را در قلبم بچکانند ...!
در حال بارگذاری...