نیمکت خالی هر روز صبح موقع پیاده روی مرد جاافتاده ای را توی پارک می دیدیم که جای ثابتی روی یکی از نیمکت ها می نشست و وقتی از کنارش رد می شدیم، دستش را برایمان تکان می داد و می گفت: «جوان ها خسته نباشید.» ما هم برایش دست...