سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
شور عشقهرکه از عشق ندارد اثری بی خبر استچون درختیست پر از شاخه ولی بی ثمر استعشق نقاشی دوران هنرمندی ماستآنکه بی واهمه عاشق نشده بی هنر استخیمه در عشق نزد هرکه پشیمان شده استساکن کاخ اگر هست هم او در به در استکوه اگر کنده کسی در ره معشوق هم این شور عشق است نه از سختی نوک تبر استعاشقی را به تمنا ز دل و جان بخریدگرچه عاشق ز جدایی همه دم خون جگر است...