متن شور عشق
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات شور عشق
دلم با برق چشمت شد هوایی
ندارد دیگر از دامت رهایی
کجایی تا ببینی التهابم
خدایی مرُدم از داغ جدایی.
عاشقیم و سوختن، تفریح ماست
ما جنون داریم! این تشریح ماست
کعبه را در کار مجنون دیدهایم
قصهی پروانگی تلمیح ماست
در هوس آلودهی دنیا شدی
عاشقی کن! عاشقی تصحیح ماست
جام ما را پر کن از لبخندِ یار
اینچنین مستانگی ترجیح ماست
سادگی این رشته را محکم کند
سادگی،...
چشمم به راهِ تو، دلم در اضطراب است
این فاصله یادآور رنج و عذاب است
لحظه به لحظه میشمارم روزها را
در کشور روحم پس از تو انقلاب است
بر آب و آتش میزنم وقتی. نباشی
یک چشم من خون است یک چشمم گلاب است
دور تو میگردم تمام روز...
دوست دارم که عاشقت باشم
گوشه ای از سلایقت باشم
مثل دریای پر خروشی تو
کاش میشد که قایقت باشم
آسمانم همیشه میخواهم
مثل خورشید لایقت باشم
یا که مثل نسیم شالیزار
یار خوب و موافقت باشم
یا نه اصلا مثال ثانیه ها
همنفس با دقایقت باشم
من برای تو...
بدپیله شد موجِ عطش، در شورشِ پنهانِ جان
دامانِ دل، پروانه شد، از پیلههای پیکرم
✨💖@bzahakimi 💥
هوای با تو بودن،
تپش، تپش،
عشق را،
در رگ، رگِ قلبم،
منعکس میسازد؛
هوای من باش!
انتظار تو
دلِ آشفته ام در حصار تو شد
جهانم سراسر دیارِ تو شد
زِ چشمت شراری به جانم فِتاد
که سوزِ دلِ من غبار تو شد
دمی دیدمت عمر معنا گرفت
همه لحظه ها انتظار تو شد
دل از هر چه غیر از تو خالی بُود
خدا شاهدِ این...
دل از تو گفت و زبانم شکوفه باران شد
غبار خستگی ام با نگاهت آسان شد
شب آمد و دل من بیقرار یادت شد
چو ماه در دل شب ، محو نورت حیران شد
به هر نسیم ، تو را میسپارم ای رؤیا
که بوی زلف تو در کوچه ها...
❤️
bzahakimi@
قلبم، به هوای تو زند شورِ نفس
حسّم، به جز از تو، نکند میل به کس
زیباست، نگاهی، به دلِ من که فقط
محتاجِ نگاهِ دلِ تو، باشد و بس
موهای پریشان به کمر افتاده
آتش ز شرارت به جگر افتاده
از نرگس مستت چه کشیده دل زار
کز باده ی چشمت ساغر افتاده
واعظ به من از توبه سخن گفت ولی
خود از غم عشق تو به سر افتاده
بر دامن اشکم اثر از داغ تو هست
چون لاله...
خروشان شو، میانِ موجِ جانم
بشو، شورشترین، دریای احساس
به جامِ سینهاَم، جاری نما، مِهر
از اشعارم بخوان آوای احساس
بدم،
عشق را،
در سرورِ دلم؛
و جان را،
به مهر و،
به گرما رسان!
عشقِ تو، شورِ عطش، جاری کند، در قلبِ من؛
شوق گیرد قلبم از: شُربِ مدامِ لحظهها!
برای دیوانگی، فقط یک بوسه ات کافیست
در پارادوکسی جنونآمیز،
دل پُراحساسم،
سوختن و ساختن را،
بینهایت،
دوست دارد...
جز چشم تو،
چیزی بر این دل دیوانه ما حک نشده.
دگر راهی برای دل نمانده، تو را باید بی وقفانه بوسید.
دوباره، عشق جاری شد، میانِ من؛ میانِ تو
سرای بیقراری شد، نهانِ من؛ نهانِ تو
«یا اباصالح المهدی ادرکنی»
(استحاله)
همه شب به یاد رویت، نظری به ماه دارم
به جنون کشیده مانم چو به مَه نگاه دارم
دل من به جستجویت همه شب بشوق رویت
شده معتکف به کویت چو تو پادشاه دارم
نه شب مرا سحرگه نه سحر ز سوزم آگه
که ز...
سخت غرق نبودن تو گشته دل دیوانه ی ما.
عاشق که شوی جسمت یتیم میشود از عقل ..!!!!دیگر عقلی نیست که راه و رسم درست عاشقی را نشانت دهد فقط میخواهی و بس ..!!
وتو نمیدانی که یک دوستت دارم اززبانت شنیدن ، رگ و ریشه جانم را میلرزاند
و چه لذتی میدهد به جسم و روح و روانم و تو باز حرف خودت را تکرارکن که مگر به گفتن است
بلی دلبر دیوانه من روزی پی خواهی برد.
به جهنمم کشانده، لب داغ مست تو.