متن شور عشق
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات شور عشق
نگاهت، در دلم، گردیده روشن؛
صفا داده، به جانم، همچو گلشن؛
من از: حسّ نهانِ جان سرایم:
فدایت، شورشِ جامِ دلِ من!
آرام گرفتم که به آن چشم بیقرارت برسم
دل دادم و جان دادم، ای عشق! که روزی به کنارت برسم
در آتش شوقت همه شب سوختم، ای ماه من
تا شاید از این شعله به شمع شبِ زارت برسم
هر لحظه گذشتم ز خودم تا که به کوی تو رسم...
هرکجا، سازم رها، موجِ نگاه،
باز هم، چشمِ دلم، سوی تو هست...
چشم بیدارم شبانگاهیست در سودای او
خواب را گم کردهام در کوچهی رسوای او
لاله در دامن نهاد آتش، نسیم از وی گریخت
داغ دارد هر که افتاد از نفس، شیدای او
رنگ از رخسار گل رفت و صبا زاری نمود
چون گذر کرد از چمن آهسته و یغمای او...
به جهانی ندهم،
لحظه ی بوسیدن لبهای تو را.
کاش یارم، از سفر برگردد و،
شورشی دیگر بگیرد باورم!
امان از زلف مشکینت.
که میگیرد ز تن، جان و دل و دین را.
مست و خراب تو شدم،
وقتی چشمان تو را نوش نگاهم کردم.
شمیم شکوفههای شادی
شکفته، درونِ دشتِ جانم
فقط با تو میشود پُر از شور
گُلِ حسّ باورِ نهانم
در وصف تو دیوانگی ام اوج گرفته.
تو در دریاییترین شهرآشوبِ دل،
دُرّ دلآشوبی سُفتی!
از فکر تو بیرون نروم،
تا به تنم هست جان و نفسی.
آنکه دیوانه شود با یک نگاه تو، منم.
زنگار دلم ریخت ز جان گفتنت ای یار
هر بار بگو "جاااان" که کنم جان به فدایت
تو ای قرار هر شبم که مستم از،سبوی تو
دلم نشسته باز هم خمار گفتگوی تو!
پرانده خواب از سرم، دوباره شور عاشقی
نمیخورم به جان تو. قسم ولی به موی تو_
تمام دفترم شده غزل غزل نشانی ات
وچشم واژه ها همه، اسیر جستجوی تو
دراین سکوت شهر شب،...
زیــبا تـر از گوهــــر و مــــرواریدی
پر جلوه تر از درخششِ خورشیدی
ای عــــشق جهـــانم شده زیبا با تو
آنگَه که تو بـر جــان و دلــم تابیدی
هر ســـو نگرم لاله و ریـــحـــان همه اوست
جانـــم همه او دلبـــر و جانــان همه اوست
بـــی او چــه کــنـــم دلا !گـل و گلــشــن را
هیچ است گل و گلشن و بُستان همه اوست
هنوزم دلیل تپش قلب من
دیدن چشمان توست.
دلم با برق چشمت شد هوایی
ندارد دیگر از دامت رهایی
کجایی تا ببینی التهابم
خدایی مرُدم از داغ جدایی.
عاشقیم و سوختن، تفریح ماست
ما جنون داریم! این تشریح ماست
کعبه را در کار مجنون دیدهایم
قصهی پروانگی تلمیح ماست
در هوس آلودهی دنیا شدی
عاشقی کن! عاشقی تصحیح ماست
جام ما را پر کن از لبخندِ یار
اینچنین مستانگی ترجیح ماست
سادگی این رشته را محکم کند
سادگی،...
چشمم به راهِ تو، دلم در اضطراب است
این فاصله یادآور رنج و عذاب است
لحظه به لحظه میشمارم روزها را
در کشور روحم پس از تو انقلاب است
بر آب و آتش میزنم وقتی. نباشی
یک چشم من خون است یک چشمم گلاب است
دور تو میگردم تمام روز...
دوست دارم که عاشقت باشم
گوشه ای از سلایقت باشم
مثل دریای پر خروشی تو
کاش میشد که قایقت باشم
آسمانم همیشه میخواهم
مثل خورشید لایقت باشم
یا که مثل نسیم شالیزار
یار خوب و موافقت باشم
یا نه اصلا مثال ثانیه ها
همنفس با دقایقت باشم
من برای تو...
بدپیله شد موجِ عطش، در شورشِ پنهانِ جان
دامانِ دل، پروانه شد، از پیلههای پیکرم