پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
دنیاحکایتِ ملانصرالدین است دنیا!عزیزِ دل!درختها را میبریم تا اسکناس شوند،یا کاغذهایی که بر آنهانامههای عاشقانه بنویسیم.حکایتِ ملانصرالدین است دنیا!هر شب خوابِ جهانی بیتفنگ و تیرکمان میبینیمبر بالشهایی پُر شده از پَرِ پرندهگانو هیچکس از خود نمیپرسدچرا در عهدِ عتیقبرف نمیبارد.دنیا مضحکتر از آن استکه شاعران به فکر تغییرش بیفتند.دنیا یعنی:صفِ پلیس ضد شورشرو در روی پابرهنههای کشمیر.دنیا یعنی:من ...
خداوندِ خدا گفت: خوب نیست که آدم تنها باشد. پس برایش معاونی موافق بسازم...و خداوندِ خدا خوابی گران بر آدم مستولی گردانید تا بخفت و یکی از دندههایش را برگرفت و گوشت در جایش پر کرد. و خداوندِ خدا آن دنده را که از آدم گرفته بود زنی بناکرد و وی را به نزدِ آدم آورد!...