فریدریش نیچه: حقیقت را می خواهی؟ پس به همه چیز شک کن...
فریدریش نیچه: آنکس که در زندگی زیبایی را بر سودمندی ترجیح می دهد ، در نهایت بی شک همچون طفلی که شیرینی را بر نان ترجیح می دهد معده ی خود را بر می آشوبد و بعد هم با دلخوریِ فراوان به زندگی و جهان می نگرد !
فریدریش نیچه : آدمی به خاطر نیاز به مراقبت و کمک دیگران با آن ها ارتباط برقرار می کند
فریدریش نیچه: با سربلندی مُردن بهتر است ، آنگاه که سربلند نمی توان زیست !
فریدریش نیچه: به زندگیِ بهترین و بارور ترین انسان ها و ملت ها نگاه کنید و از خود بپرسید آیا درختی که می خواهد سرافراز و پابرجا باشد می تواند با هوای بد و طوفان ها مواجه نشود ؟!
فریدریش نیچه : طبعِ انسان به گونه ای است که اگر صد بار پاره ای از اعتقاداتش را با دلیل و منطق رد کنند باز هم در صورتِ نیاز بدان ها باز می گردد و آن ها را واقعی می پندارد
باید دنبال شادی ها گشت غمها خودشان ما را پیدا می کنند
فریدریش نیچه : هر که می خواهد پرواز را بیاموزد باید ابتدا ایستادن ، راه رفتن ، دویدن بالا رفتن و رقصیدن را بیاموزد پرواز را نمی توان پرید!
وَه که چه نیکبخت توانیم بود ما، ما اهلِ شناخت، اگر که خاموش ماندن بیاموزیم و بس، چندان که باید !
وقتی یک حیوان وحشی را در سیرک به حیوانی بیآزار مبدل میکنند ، آیا وحشی بودن آن را درمان کردهاند یا فقط آن را با توسل به تحمیل ترس و زخم و گرسنگی رام کردهاند ؟ کلیسا هم دقیقاً همین کار را با انسان کرد : انسان را با زور...
ترحم، خوش آیند ترین احساس برای کسانی است که غرور زیادی ندارند و امکان دستیابی به موفقیت های بزرگ هم برایشان فراهم نیست.
در برابر کسانی که شرم و حیایی از احساساتِ خود دارند باید شیوه پنهان کاری را دانست. اگر شما آنها را حین ارتکاب آشکار مهر و محبت، شور و هیجان یا سخاوت و نجابت غافلگیر کنید، چنان نفرت ناگهانی نسبت به شما پیدا خواهند کرد که گویی به حریم قبله...
روح شاعر در پی تماشاچی می گردد. حتی اگر این تماشاچیان چیزی جز تعدادی گاو وحشی باشند هم اهمیتی نمی دهد.
آن که می خواهد روزی پریدن آموزد، نخست می باید ایستادن، راه رفتن، دویدن و بالا رفتن آموزد. پرواز را با پرواز آغاز نمی کنند.