دل ز سودای تو شد خانهی ویران ای عشق جان به قربان رخت، ای گوهر تابان ای عشق خاک کویت سرمهٔ چشم و دو عالم سایهات مهر و مه حیران ز رخسار درخشان ای عشق آتش عشق تو زد شعله به خرمنگهِ عقل عقل دیوانه شد از این شرر سوزان...