دل ز سودای تو شد خانه...
زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه
- خانه
- متن ها
- متن اشعار مهدی غلامعلی شاهی
- دل ز سودای تو شد خانه...
دل ز سودای تو شد خانهی ویران ای عشق
جان به قربان رخت، ای گوهر تابان ای عشق
خاک کویت سرمهٔ چشم و دو عالم سایهات
مهر و مه حیران ز رخسار درخشان ای عشق
آتش عشق تو زد شعله به خرمنگهِ عقل
عقل دیوانه شد از این شرر سوزان ای عشق
در شب هجر تو ای ماه، دلم خونین شد
اشک من جاری چو سیلاب به دامان ای عشق
از برای تو گسستم ز همه عالم، لیک
بندهات را تو مران از در احسان ای عشق
در دلم پنهان کن این راز محبت، تا که
نشنود دشمن بدخواه سخندان ای عشق
چون نسیم سحری بر دل من بگذر باز
تا شود این جان خراب از غم عریان ای عشق
بادهای ناب بنوشان ز لبانت، تا که
مست گردم ز وجودت، شده پنهان ای عشق
من که مجنون توام، لیلیِ جانانِ منی
خوشترم نیست ز عشقت در این دوران ای عشق
آخرین منزل عشاق فنای محض است
رهروی نیست در این دایره آسان ای عشق