پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
برگھایِ زردی ڪہ رویِ زمین می افتدگاهی آرزوهایِ خشڪیده است…گاهی دعاهایِ بالا نرفتہ……یڪ وقت هایی همدلشوره های بیخودی ست…ڪہ ماه ها یا فصل ها زندگیمان رامختل ڪرده بود……آنقدر ڪہ هرچہ میوه و شڪوفہ و گلروی درختان بود راندیدیم......