سه شنبه , ۱۱ بهمن ۱۴۰۱
عاشق شیم و دعا کنیم که شاید از معجز عشق یه روز بیاد که روزگار دوباره روزگار بشه...
الهاهر آنکه را تو رهنما شدی به مقصد برسد...
چقدر خوب میشه همه در حق هم دعا کنیم ، شاید بزرگترین آرزوی ما ، کوچکترین معجزه ی خداوند باشه🌹🙏🌹بهزاد غدیری ، شاعر کاشانی...
توو سینه ی تو قلب من آشوب دارهاز هر کجا که هستی اسمم رو صدا کن!بغض قنوتت اشک چشمای فرشته ستخانم برای هردومون امشب دعا کن! من خسته م از این بی تو بودن های بی رحماز جای خالی تو خیلی ترس دارم! هر روز سالم بی هوات «دی» ماه میشه«اردیبهشتم» با تو همرنگِ بهارم!سی سال در من آرزو بودی همیشهتعبیر خوب زندگی رو با تو دیدموقتی که دستام دور شد از دستای تو انگار طعم مرگ رو هر شب چشیدم! تو حاجت قلب منی هرلحظه هرجا باید توو این روز...
بی تو نفس می کشم و عمر تباه می کنمدر انتهای شعر خود ورق سیاه می کنممیان لحظه های من فقط خیال روی توستکه روز و شب به قاب عکس تو نگاه می کنمقسم به آیه آیه ی کلام قرآن مجیدبه روی سجاده ی خود نظر به ماه می کنمدست به سوی آسمان میان ربنای خوددعا برای عاشق چشم براه می کنمگلایه از تو می کنم به نزد آن یگانه ایکه می سپارمت به او اگر چه آه می کنممی روم از کنار تو به سوی سرنوشت خودنگاه زیبای تو را توشه ی راه می کنمشکایت ا...
دختری با پدرش میخواستند از یک پُل چوبی رد شوند...پدر رو به دخترش گفت: دخترم دست من را بگیر تا از پل رد شویم. دختر رو به پدر کرد و گفت: من دست تو را نمیگیرم تو دست مرا بگیر... پدر گفت: چرا؟ چه فرقی میکند؟ مهم این است که دستم را بگیری و با هم رد شویم...دخترک گفت: فرقش این است که اگر من دست تو را بگیرم ممکن است هر لحظه دست تو را رها کنم، اما تو اگر دست مرا بگیری هرگز آن را رها نخواهی کرد!این دقیقا مانند داستان رابطه ی ما با خداوند است؛...
به شب های قدرچشمانت که متوسل می شومگره از غمممیگشاییو سفره ی دلم راپهن نگاهت میکنمبی هیچ دعایی! صدیقه مرادی( سراب)...
وقتی که شب باران می بارد بارانی دل انگیز که بوی گل می دهد. انگار هزار لب دعا می خواند انگار هزار عاشق نجوا می کند. محمد صالح- شاعر ازبکستان ترجمه : رسول یونان...
مادرم گفت به من: "خیر ببینی پسرم"مستجاب ست دعایش به گمانم با تو......
ای نام تو روییده به گلدان لبم در مرحمت تو غوطه ور روز و شبم درخاک طلب بذر دعا کاشته ام باران اجابت تورا می طلبم...
ناگهان دور شدم از همه ی غمها مناز دعای چه کسی این همه خوبی با من؟...
من دِلِ نفرین ندارم، پس دُعایت می کنم: بعد من دلدادهٔ یاری شوی، مثل خودت!...
برایم دعا کن. دعا کردن خوب است. لازم نیست که آدم از خدا چیزی بخواهد وقتی آدم قلبش را صاف می کند و سرش را به طرف آسمان می گرداند و با تمام وجودش چیزی را آرزو می کند، مثل این است که یک مقدار از وجود خودش را به آن چیز می دهد، همین کافیست. روزت به خیر.برایم بنویس. عزیزِ دل و جان و عمرم.- فروغ فرخزاد- نامه به ابراهیم گلستان...
من کم شده ام بین فراوانی تانشد ماه عزا در دل طوفانی تانمحتاج دعایت شده ام یادم باشدر بزم عزای نخل گردانی تانبهزاد غدیری شاعر کاشانی...
در انتظار روزی هستم که کرونا برودو من می آیم و تو را عمیق تر از همیشهدر آغوشم می فشارم... از خدا می خواهمکسی از عزیزانم را از دست ندهمتا حسرت در آغوش کشیدنشان بر دلم نماند... مراقب سلامتی خود باشیداول بخاطر خودتانبعدا برای آنهایی که دوست دارندشما را در آغوش بکشند......بهزاد غدیری / شاعر کاشانی...
خدایا با مردمت آشتی کن و سایه سیاه این بیماری و ناامیدی را بچین. دل ها را شاد کن تا این دو روز زندگی را به شکر شادی بگذرانیم. خدایا جواب بیماران روی تخت بیمارستان را بده. با ما با رحمت خود رفتار کن. خدایا شادی هایی می خواهیم تا تو را فراموش نکنیم. خدایا تو را به رنج صدا کردیم، بازی را عوض کن....
در این دنیای بی درکه پیکرش ویرانه ای ست بر قامت خمیده ی تنهاییمیان وارفتگی های درهم روزگاراز آن کهنه زخم تنیده در پیلهحرفی نیستوقتی نگاهم یک دنیا فریاد استاما ...جوانه می زند بذری که دست دعا و مهر خدا در خاک گلدان دل کاشته....بهزاد غدیری...
جان عاشق قدرت خروج از زمان را دارد نماز سماع ذکر دعا همه اینها ،اگر با عشق دمساز شوند ،عاشق را از زمان و مکان جدا می کنند گاهی او را به ازل می برند ،درست وسط معرکه \الست برکم\ و گاهی او را به ابد ، در جوار \علیه راجعون \آن سه روز سولماز رضایی...
من آن یخم که از آتش گذشت و آب نشددعای یک لب مستم که مستجاب نشدمن آن گلم که در آتش دمید و پرپر شدبه شکل اشک در آمد ولی گلاب نشدنه گل که خوشه ی انگور گور خود شده ایکه روی شاخه دلش خون شد و شراب نشدپیامبری که به شوق رسالتی ابدیدرون غار فنا گشت و انتخاب نشدنه من که بال هزاران چومن به خون غلطیدولی بنای قفس در جهان خراب نشدهزار پرتو نور از هزار سو نیزهبه شب زدند و جهان غرق آفتاب نشدبه خواب رفت جهان آنچنان...
شب لیله الرغائب شدوآرزو زیاد استبهغیرازبا تو بودنعاشقانه تر هست دعایی ؟؟!!...
من و مردم این شهر برای استجابت دعا به صحرا رفتیم !هر دو طلب کردیم .آنها باران و من تو را !باران که میبارد ، نمی آیی ؟...
آرزوی محالِ منهر ساعت و هر لحظهبه هر مناسبتمن تو را آرزو کردمکاش پاداشِ این همه دعااجابت باشد......
دعا کردیم، امّا فرصت "آمین" نخواهد شدگمانم بعد این اسفند، فروردین نخواهد شد....
بهار سبزترین چشم های دنیا بودبرای خانه تکانی همیشه تنها بودبه قدر نصف زمین قامت بلندی داشتولی درون اتاقم برای او جا بودبه شکل های زیادی اگر چه می آمدبه وقت غنچه شکفتن زیاد زیبا بودکه بعد ...لحظه ی تحویل سال نو می شدکنار صفحه ی قرآن باز بابا بودبه سمت خانه ی هر قوم و خویش می رفتیمشبیه عضوی از خانواده ی ما بودبه روح مرده ی او جان تازه ای می دادبرای خاک دقیقاً دمِ مسیحا بودهمین که خسته به پشتیِ کهنه لَم می دادزمان حرف زدن ب...
عشق آدم رو خیلی به خدا نزدیک میکنه / عاشق و معشوق به دعا ترغیب میکنه...
از کودکی بر من آموختن که بر لبانم نام تو را زمزمه کنم و در دلم یادت را زنده نگه دارم؛ خالقا! در کوران زندگی دستانم را بفشار و در مسیر زندگی تنهایم مگذار ........
بزرگے میگفت: امیدوارم هرجا ڪہ میری یہ نفر مثلخودت سر راهت باشہ ... این جملہ مےتونہ زیباتریندعاے خیر یا بدترین نفرین ممڪن باشہ بنگر ڪہ براے تو دعاست یانفرین؟🌙🌿...
برای آسمان قلب من چون ماه و پروینیطنین انداز چون آیات الرّحمن و یاسینیعقیق و دُرّ و یاقوت و تُرنج و طرح تذهیبیبرایم مایه ی شعف و سرور و فخر و تحسینیگهی مانم درون واژه های سخت احساسیتو مفهوم دقیق عشق را تفسیر و تبیینیگر از دردِ فراق روی ماهت نالم و زارمبرای جمله درد و اشک و غم هایم تو تسکینیشمیمِ نر گس و یاس و نسیم باغ نارنجیگلستان و سپیدار و ربیع و عطر نسرینیسلیمان را چو مُلک و بهر موسی چون ید بیضاءگمانم در قیامت...
آنطرف، پشت حصار خورشیدبوته ای کاشته ام سبزتر از خنده ی صبحچای شیرین و پنیرمادرم می پرسدخواب خوش را دیدی؟قصد رفتن دارمیک دعا کن مادر!!!گفت: آباد شوی......
نفس های پاییز...به شمارش افتادهو یلدای سپیدپوش در راه استاز ته قلبمون دعا کنیمکه هر چه غصه و ناراحتی داریمبا پاییز تمام شوند و بروند......
یقین دارم که در پائیز،دعا بی اثر نمی ماندآنگاه که هر چشمِ تَری هم قدمِ باران می باردو حالِ دلی را با هوای آسمانی درهم می امیزد.یقین دارم که دعاهای من و تو آخر ،یک جای این زندگی را دربغل می گیردکه اگر بهتر از آنی نشد که باید ،خرابه های این دل بی پناه را کاشانه ای میشود !...
When you pray for others, God listens to you and blesses them, and sometimes, when you are safe and happy, remember that someone has prayed for you.*وقتی شما برای دیگران دعا می کنید، خدا می شنود و آنها را اجابت می کند و بعضی وقتها که شما شاد و خوشحال هستید یادتان باشد که کسی برای شما دعا کرده است*...
Prayer is not a "spare wheel" that you pull out when in trouble, b ut it is a "steering wheel", that directs the right path throughout.*دعا لاستیک یدک نیست که هرگاه مشکل داشتی از آن استفاده کنی بلکه فرمان است، که به راه درست هدایت می کند.*...
کفش سفید عروسیتو گرفتی دستت و زیرش اسم اونایی رو نوشتی که هنوز دل ندادن به هیشکی ...یا اونایی که دل دادن و هنوز نشده که برسن به هم.کفش سفید عروسیتو گرفتی دستت و بین اون همه استرسِ مراسم واسه چند لحظه فقط به ماهایی فکر کردی که از ته دلمون واست میخوایم که خوشبخت و خوشحال باشی.میدونم اونقد با اون کفش راه میری و میرقصی که بعد عروسی اسم های ما اون زیر کلا له و لورده میشه و قابل خوندن نیست.ولی شاید خیلی سالِ بعد وقتی چمدونت رو مرتب میکنی، د...
مرورِ عکسِ تو زیباترین یقینِ من استهمیشه یادِ تو در چشمِ دوربینِ من استمیانِ این همه غم دل خوشم که حدّاقلغمِ ندیدنِ «تو» حالِ بهترینِ من استچقدر عاشقِ آن لحظه ام که چشمانتنشسته آن طرف و محوِ آفرینِ من استزبانِ بازِ من و حرف های ممنوعشو گوش های تو در این میان امینِ من استببین منم؛ زنِ رسمی، زنِ محافظه کارهمیشه گفتنِ اسمِ تو نقطه چینِ من استچگونه بعدِ نمازِ شبم دعا کنمت؟که آن چه دستِ مرا بسته است دینِ من استحواس ...
به شاعرانِ.. . ببخشید: ماعرانِ عزیز،بگو چه کار کنند این همه جوان عزیزکه ذوق آینه شان کشته شد به سنگ شما؛- کهن گراییِ تان - «در گذشته»گان عزیز!به آن بلاغت مجروح روح تان لعنت!چه ظالمانه تلف می شود زمانِ عزیز،برای نقدِ همان «اضطراب سبکی »ِتانچقدر جمله هدر رفته از زبانِ عزیزبه قدر سلطنت مصر، نوچه هم داریدنمی شود به شما گفت: مهربان عزیزکه از تغزلِ تان عشق مبتذل شده استجگردریده زلیخا، شده: بیان عزیزجهان، جهان کثیفی س...
برای خودت دعا کن که آرام باشی.وقتی طوفان می آید، تو همچنان آرام باشی تا طوفان از آرامش تو آرام بگیرد.برای خودت دعا کن تا صبور باشی؛آنقدر صبور باشی تا بالاخره ابرهای سیاه آسمان کنار بروند و خورشید دوباره بتابد.برای خودت دعا کن تا خورشید را بهتر بشناسی...ﺯﻧﺪﮔﻲﻫﻴﭻﮔﺎﻩ ﺑﻪ ﺑﻦبست نمیرسد. کافیست چشم باز کنیم و راههای گشوده ی بیشماری را فرا روی خود ببینیم. خدا که باشد، هرمعجزه ای ممکن میگردد. ایمان داشته باش که قشنگترین عشقنگاه مهربان خداوند ب...
نا خدایی شده ام خسته که بعد از طوفانتا دم مرگ دعا خوانده و پارو زده است...
او عاشق قطار بود !و من برای رسیدن به رویایشرفتم و به دعا پرداختم !برگشتم !انگار دعای من مستجاب شده بود !و از ان روز به بعد من چشم دوخته ام به ریل های که دوست داشتنی ترین دوست داشتنی ام را برده بود !...
بے تو تنها نشدم ، خاطره ها شاهدمندعکس ها و در و دیوار و خدا شاهدمنددل ندادم به کسی ، بعد تو پوسید دلمبی مروّت همه ی اهل وفا شاهدمندمن نگفتم به تو برگرد همه می دانندقاصدک ها که سرودند بیا شاهدمندچشم خود با نخ و سوزن به رهت دوخته امچه بگویم دگر این پنجره ها شاهدمندمن سپردم به همه باز دعایت بکنندهمه آنها که نکردند دعا شاهدمند ....
دعا کردم سرت را نیزه دار از نی نیندازددعا کردم که سویت سنگ پی در پی نیندازد.دعا کردم کسی با مشک پر از نهر برگرددعمود خیمه ها را شعله ها تا کی نیندازد؟.سرت را نزد او بردند و من در دل دعا کردمخدا حتی گذارش را به ملک ری نیندازد.دعا کردم کسی در شام جای شکر پیروزینرقصد، پا نکوبد، سَب نگوید ، مِی نیندازد.به دنبال تو با پای برهنه می دوم با اشکبه راهی که در آن حتی عرب هم نی نیندازد...
به عقل سر بسپارم دعای خلق این استروا مباد دعایی که عین نفرین استرهایم از هوس دیدن بهشت که عشقطمع بریدن از این سفره های رنگین استاگر چه دین مرا گیسوی رهای تو بردکسی که بنده ی موی تو نیست بی دین استتو هم تحمل اشک مرا نخواهی داشتمخواه گریه کنم بغض ابر سنگین استوداع کردی و گفتی که باز میگردیچقدر لحن تو وقت دروغ شیرین است...!!...
روزی اگرسهمِ کسی بودیدعا کن منکور باشمکور باشمکور باشم........
حق است که بهشت به زیر پایت باشدچَشمان تَرَم محو نگاهت باشد.عمریست که با عشق تو من زیسته امهمراه دلم دعای پاکت باشد...
نگاهت تکیه گاهم بودخیالت جان پناهم بوددلت آرام جانم بوداین عشق آتشینم را تو فهمیدی؟نفهمیدی.....دعایم پشت راهت بوددل و جانم فدایت بودسرم رو به هوایت بودتمنای نگاه بیقرارم را توفهمیدی؟نفهمیدی....همه عمرم نثارت بودهمه جانم فدایت بودهمه عشقم نگاهت بودتو اینکه بودنت تنها پناهم بود،فهمیدی؟نفهمیدی...خدایا او تمامم بود...همه دار و ندارم بود...خودش صبر و قرارم بود...نمیدانست،نمیفهمید...تو فهمیدی؟نفهمیدی.......
“پاییز می رسد که مرا مبتلا کندبا رنگ های تازه مرا آشنا کندپاییز می رسد که همانند سال پیشخود را دوباره در دل قالیچه جا کنداو می رسد که از پس نه ماه انتظارراز ِ درخت باغچه را برملا کنداو قول داده است که امسال از سفراندوه های تازه بیارد، خدا کنداو می رسد که باز هم عاشق کند مرااو قول داده است به قولش وفا کندپاییز عاشق است، وَ راهی نمانده استجز این که روز و شب بنشیند دعا کندشاید اثر کند، وَ خداوندِ فصل هایک فصل را...
خاطره جنگ هنوز هم عذابم می دهدبرادرم جبهه بودو مادرمبا چشم های خیسبرای سالم برگشتنشمدام دست به دعا بود.نشسته ,ایستاده ,سر سجاده,حتی وقت خوابیکریز خدا را صدا می زد.نمک غذایمان شوری اشکش شده بودو زمزمه های سوزناکشلالایی هر شبمان .لعنت به جنگلعنت به هر گلوله ای که برتن یک نفر نشستو چندین نفر را از پا در آورد....
لبخندمرده امسر راهی بی راهکه چه هستم آیاکه چه خواهم باشمخسته امحزن و اندوه رفیقم هستندگریه ام بارانیستکوچه ای خلوت استجویباری پر خشملب پنجره دل دعایی کردمکه بیاید و بماندسر راهم بگیرد و بخواندآن سرود لبخندتا بگریمو بمیرم...که اعجاز همین استلبخند برای مردنسعید کنف چیانSaeed kanafchian...
پدرم زده امشب به سرمدستم و بالا کنم سمت خدابشینم سجده کنم غرق دعاهمیشه سالم بمونیای عاشق بی ادعاهمیشه ی اشکی هست ته چشماتهمیشه ی بغضی هست ته حرفاتپشت اون لبخند پیوستههزار غم بود هزار غصهاگه دنیا خوب نساخت باهاتخم نیاوردی به ابروهاتپدر عشقمپدر جونمپدر دواو درمونماگه باشی فقط باشیدیگه تنها نمیمونم...
ای مهربانترین، به دستانم یاری، به چشمانم محبت ، به قلبم عشق ، به پاهایم قدرت ، به زبانم سخن شیرین و به نیتم خیر، عطا کن، تا برای دیگران بکار گیرم . به زبانم قدرت دعا کردن برای دیگران ببخش...از اینکه به تنم سلامتی، به روحم لطافت، به قلبم عشق ، به نگاهم مهربانی، به سخنم صداقت، به چشمانم پاکی، به دستم یاری و به قدمم ، برداشتن به خیر بخشیدی، تورا سپاسگزارم....