متن آرزو
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات آرزو
لمس لبهای تو در کنج خیالم آرزوست.
سیزدهبدر، وقتی زمین، دلت را صدا می زند…
امروز، روزیست که باد، زمزمهی هزار آرزو را با خود میبَرَد
روزی که زمین، گرهی دلها را باز میکند و رودها، دردها را میشویند. امروز، همه چیز بوی رهایی میدهد
بوی دلهایی که سبز میشوند…
سبزه را گره نزن که اسیر شود،...
༺ ـבعاے گرم ماבر شاه کلید تمام قفل های بسته است ..
ـבعایم کن ماבر بگزار تمام בرهاے بستـہ بـہ رویم باز شوב..
می خواهم در مسیر زندگی به سمت موفقیت اوج یابم..
.
دلهایمان میان دو نور سرگردان است…
از یک سو، عطر بهار در کوچهها، و از سوی دیگر، نسیم شبهای قدر که جان را میلرزاند.
چه تقارنی!
بهاری که زمین را تازه میکند و شبی که تقدیر را.
میگویند: "شبِ قدر، شبِ برگشتن است."
پس اگر آرزویی جا مانده، اگر دلی...
اگرچه از درِبسته پُر است دنیایم
ولی کلیدِخیالت ،امیدِمن شده است
کاش روز و روزگار بهتری پیدا شود..
یک رفیق اهل دل یا دلبری پیدا شود
بر لب سرد زمین مانند آغاز بهار.
از صدایِ بُلبلان شور وشری پیدا شود
باز باران با سخاوت، دشت را مهمان کند
در گلستانهایِ ما گل پیکری پیدا شود
یا برای حال ما و حال...
¸„.-•~¹°”ˆ˜¨ مے سازم با ویرانـہ هاااا ،کاخ آرزوهایم رااا
╰⊱♥⊱╮ღ꧁ چشماט آبے تو בریاے من است
خیرـہ شو بـہ من آرزوے غرق شـבט בارم..
پدرم..
بوی نان می داد
و دستانش مزرعه ای
که گندم
از بازوهایش بالا می رفت
اما حالا
کلاغی روی چین های صورتش
نوک می زند،
بوی نان را از دستهایش می پرانَد
ببین....
مشت پدر
پر از آرزوی خرده های نانی است
که کلاغ پنیرش را دزدیده است...
مرا....
ببر به جایی که
هوای تو
نیست....
به آرزوهایم قول پرواز ب اوج را دادم..
بر روی بالهای موفقیت خود را رها میسازم و ب سمت بالا اوج می گیرم بذر امید در دلم روئیده است..
آرزو شده ای و در دلم خفته ای
آن هم آرزوی محال در خیال خام
جادوگرشده ام
دعایی نوشته ام
یک طومار دلتنگی
با اشک چشمانم
و یک سبد دعا با آه دلم
بر دوش بادگذاشته ام
ارمغان خواهد آورد برایت
ومن حس خواهم کرد عطر موهایت را
وقتی که بادپریشانشان کند
و چه غبطه میخورم به باد
پنجره به هم میخورد
و میبرد باد...
در هنگامه ی هر غروب
صحنه ی غم انگیز
کابوس تکراری نداشتنت
به استقبال چشم هایم می آید
تا که در تاریکی مطلق
بر لب پرتگاه شب بنشینم و
سقوط آرزوهایم را
نظاره کنم
ای کاش میشد شنبهها رو
از بندِ شایدها درآوُرد
ای کاش میشد پنبهها رو
از گوشِ بایدها درآوُرد...
چراغ داده بودم!
بوق میزنم!
کنار نخواهد رفت
آیندهای
که پشتِ ماضیِ بعید حرکت میکند
چراغ داده بودم!
بوق میزنم!
کنار نخواهد رفت
آیندهای
که پشتِ ماضیِ بعید حرکت میکند
شب آرزوها:
خداوندا مرا شورِ دعا بخش!
به احساسم، سروری، پرجلا بخش!
شبیه آرزوهای نهانی،
شبی، جانِ مرا، جامِ صفا بخش!
زهرا حکیمی بافقی (الف احساس)