سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
مدال طلا را به گردنش انداختند و تشویق حضار صدا را به صدا نمیرساند.. خبرنگار اینگونه سوالش را پرسید: پسر قهرمان حالا مدال طلا رو میخای اول ب کی نشون بدی؟ میکروفن را به سمت پسرک گرفت و اینگونه پاسخ شنید: مامانم... همین.. دیگر هرچه از او پرسیدند پاسخ نداد؛ فقط یک بار پرسید: جشن کی تموم میشه؟ میخام برم مدالمو ب مامانم نشون بدم. جشن تمام شد و پسرک و پدرش سوار بر ماشین به سمت خانه میرفتند ک پسرک با کنکاش و کنجکاوی به اطراف نگاه ...
تورا ، آرام و تبدار️میبوسم تاشعر سپیدم راباطنینِ نفسهایم مدال گردنت کنم ......
در ارتش، آن ها به کسانی مدال می دهند که حاضرند خود را قربانی کنند تا دیگران بتوانند نجات پیدا کنند. در تجارت، ما به کسانی پاداش می دهیم که دیگران را قربانی می کنند....
پدرم تنها قهرمانی است که روی سکو نرفت و مدال نگرفت...