پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
مسیر عطر گندمزاربه یلدا می سپارم رقص گیسوی سیاهتبه صحرا می فشانم ململ مهر گیاهت رابه زیر آسمان شهر بی پایانی از اختردمی ویرانه می گردم سکوت نور ماهت رانمی جویم به غیر از بامدادانیکه می فهمدمسیر عطر گندمزار خورشید پگاهت رابامیدی که می ریزی شبانگاهی به شریانمشراب گوشه ی چشم و نگاه گاه گاهت راعبور رگ رگی از چشمه سار نور می سازمتمام پیکری جا مانده در بند گناهت رانمی دانی که عمرم در تمنایت چسان طی شدچرا افتاده ام از...