از تحمل که گذشتم به تحمّل خوردم دردم این بود که از یارِ خودی گل خوردم! حرفی از عقلِ بداندیش به یک مست زدند باختم! آخر بازی، همگی دست زدند...
پایانِ شبِ من باش چون جایِ درنگی نیست جز عشق برای ما پایانِ قشنگی نیست
مرا بگیر چون جفت خویش لب بر لب..