روز های آخر دلواپسی ... غصه هامان در گلو فریاد شد روی تنهایی ما خطی کشید فصلی از خوشباوری ایجاد شد ما برای زندگی شش خواستیم شانس هم با ما فقط تا پنچ بود بی رخ او شاه دل سرباز نیست بازی ما بازی شطرنج بود شعله های آبی و...