متن پشیمانی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات پشیمانی
از پشیمونیِ بعدش میترسم.
-پشیمونیها ترس ندارن، درس دارن
هرگاه دربرخورد با جنس مخالف طوری رفتارکردی و بعدش نگران شدی که مبادا شریک زندگیت بفهمه اون رفتار عین خیانته
بر دیوار سد/
موج چنان می کوبد،گویی/
من مقصرم
آدم مست
چی شد به کارت نمیام
که هی منو پس میزنی
یکی نهایت به خودت
صدتا به هر کس میزنی
یه روز ازت دس میکشم
عکستو برعکس میکشم
تو رو توی خاطره هام
یه آدم مست میکشم
می دونی آدم گاهی به ته خط می رسه،
و اون موقع که افسوس می خوره که چرا،
به کسی دل بستم و وابسته شدم، چون من فقط تنهام نه اون!
من گاهی به آب و آتیش می زدم از ی راه دور بیام فقط اونی که دوست دارم ببینم،...
راهزنی که از دیوارمردم بالا رفتن نیست
همه ما روزی را یک راهزن بوده ایم
نوشته ام را که می خوانید، به چه می اندیشید
و اکنون وقت تقاص آن است
"رودخانه ی بی رحم"
گاهی، زمان مانند رودخانهای بیرحم، بیوقفه جاری میشود،
و ما در کنارههایش، تنها نظارهگر لحظاتی هستیم که بیصدا از دست میروند.
چشم باز میکنیم، و میبینیم که فرصتها چون برگهای پاییزی بر آب افتادهاند،
رؤیاهایی که میتوانستند به حقیقت بدل شوند، در جریان بیپایان زمان گم...
خواستم یه چیز ساده ولی سنگین بگم:
پدر و مادر، فقط نون و سقف و سایه نیستن
یه روزی بودنشون میره توی عادتمون
و بعد که نیستن
میفهمیم همون عادت،
قشنگترین قسمت زندگیمون بوده
احترام فقط بوسه به دست نیست
احترام یعنی صدای بلند بالا نبری
یعنی نپیچونی
یعنی وقتی...
تو سکوت میکنی و فریاد زمانم را نمی شنوی!
یک روز… من سکوت خواهم کرد؛
و تو آن روز…
برای اولین بار مفهوم “دیر شدن” را خواهی فهمید
شاید در گذر زمان به یکدیگر برسیم
آن روز من اشتباه گذشته را تکرار نخواهم کرد!
تو را از دست میدهم
اما غرورم را نه…
تاوان حرف هایی که نمی توانیم بزنیم...
موهای سفیدی ست
که لابلای موهایمان داریم...
ولی به همه می گوییم ارثیست ...!!
از یک چیز مطمئنم:
من هر جا واسه هر کی ،هر کاری کردم دلی کردم!
با اینکه میدونستم چوبشو میخورم
اما بازم به دلم نگاه کردم
انسان ها زود پشیمان می شوند !
گاه از گفته هایشان،
گاه از نگفته هایشان ...!
اما سراغ ندارم کسی را
که از "مهربانی" خسته شده باشد ..!
خوشا به حال آنان که می دانند
مهربانی منطقی ترین گفت و گوی زندگیست ...!
کاش نبودنت...
همان حسرت دل بود نه تاوان گناهی که نکردم.
من خواستم، تو نزاشتی.
تو فاصله گرفتی، دور شدی، نموندی. میدونی بهش فکر کردم، آره خواستم بشناسمت، درکت کنم، کشفت کنم برام جالب بودی.
چون برام ارزشمند بودی، میخواستم باشی، نمیخواستم بخاطر اینکه تلاشی برات نکردم خودمو سرزنش کنم. نمیخواستم با رفتارام آزارت بدم
هنوز هم دلم تازیانه میخورد
بخاطر یک نگاه اشتباه
پنداشتم سختگیرم، ولی
دیدم که دشوارتر بوده راه
رفتم، ز خود دورتر ایستادم
دیدم که حق داشتم بیگناه
از دور اگر خویش را بنگرم
جز زخم و درد و غمی بیپناه؟
ترسم که دیگر نماند توان
ترسم که افتد دلم در تباه
من سختگیرم؟ نه، این روزگار
با من نکردهست...