پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
این روزا عمر عاشقی دوروزهایشالا پیر عاشقی بسوزهبلا به دور از این دلای عاشقکه جمعه عاشقند و شنبه فارغ!گذاشته روی میز من، یه پوشهکه اسم عشقهای بنده توشهزری، پری،سکینه، زهره، ساراوجیهه و ملیحه و ثریانگین و نازی و شهین و نسرینمهین و مهری و پرند و پروینچهارده فرشته و سه اختردو لیلی و سه اشرف و دو آذرسفید و سبزه، گندمی و زاغیبلوند و قهوهای و پرکلاغیهزار خانمند توی این لیستبا عدهای که اسمشون یادم نیست...
مُرده هم بیگمان دلی داردمثلِ ما «زید» خوشگلی دارددر کنارِ پریوَشان در قبرهر شب جمعه محفلی داردبا «شهین» و «مَهینِ» آن دنیاروز و شب عیش کاملی داردهر زمانی که میشود دلتنگلب دریا و ساحلی داردمُرده هم آدم است در واقعرفقای اراذلی داردچون تمامِ مجردان او هم،در امورش مشاکلی دارد...