پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
برگ زمین خویش باش◇◇◇◇گوهر دُردانه و نقش نگین خویش باشدست انگشترفروز آستین خویش باشعمر کوتاه بشر سرمایه ی فردای اوستمیزبان لحظه های نازنین خویش باشپرتو آئینه از خوب و بد تصویر ماستهمدم و همراه قاب راستین خویش باشاز قناعت مور تسلیم سلیمان هم نشدپادشاه مرز و بوم هندُچین خویش باشماه و خورشید فلک بازیگران صحنه اندچهلچراغ پرتو افشان جبین خویش باشآسمان هم محو نجوای امید رویش استشاخه نورسته و برگ زمین خویش باشبخشش ...
حلق سرود پاره، لبهای خنده در گورتنبور و نَی در آتش، چنگ و سَرَنده در گوراین شهر بیتنفّس لَتخوردۀ چه قومی است؟یک سو ستاره زخمی، یک سو پرنده در گوردیگر کجا توان بود؟ وقتی که میخرامدمار گزنده بر خاک، مور خورنده در گورگفتی که «جهل جانکاه پوسیدۀ قرون شدبوجهل و بولهبها گشتند گَنده در گور»اینک ببین هُبل را، بُتهای کور و شَل رامردان تیغ بر کف، زنهای زنده در گورجبریل اگر بیاید از آسمان هفتممیافکنندش این قوم،...