مرا زیستن بی تو، نامی ندارد مگر مرگ من زندگی نام گیرد
همیشه با منی ای نیمه ی جدا از من بریده باد زبانم ، چه ناروا گفتم تو نیمه نیستی ای جان تمام من هستی
مرا زیستن بی تو نامی ندارد مگر مرگ من زندگی نام گیرد
اگر بگیرد تو را خدا از من چگونه بی تو توانم زیست ؟ چگونه بی تو توانم ماند ؟ نمی توانم هر گز نمی توانم
آیا خبر داری در خواب و بیداری در من کسی دیوانه آسا می کشد فریاد تو را دوست دارم