به نامه ات دلشوره میریزی گیومه باز میکنی و نمیبندی که رها کنی آنچه باهم ساختیم به سخت ترینِ ممکن ها؟ من از نگفته ات هم میفهمم آنچه به نوک زبانت آمده و برگشته حرمت نامه را به تشویش آلوده مکن
همیشه نگفته ام و تو هرگز نفهمیده ای از نگاهم آنچه را نهفته ام شده ام تلنبار نگفته ها و آرام آرام جانم را خواهد گرفت همین حرف های نگفتنی