ممنونم، منم
در آینهی روزهای خسته،
نامی کوچک،
اما پر از تپشِ سپاس.
منم،
که در سایهی هر غروب،
به روشنایِ هر طلوع،
دست میگذارم بر شانهی جهان
و میگویم:
ممنونم از بودن،
از رفتن،
از آمدن.
ممنونم، منم
که در سکوتِ شب،
صدایم را به ستارهها میسپارم،
تا بدانند...