چهارشنبه , ۷ آذر ۱۴۰۳
آرامدوستت خواهم داشتطوری که حتی خودت هماز این عشق بویی نبری...
تمام اکسیژنهای دنیا را هم بیاورندبه کارم نمیآیدمن پر از،هوای توام...
نیست به جز هوایِ تو در سرم ️️️...
و چقدر جای امنی ست آغوش کسی که بی واهمه دوستت دارد ...️️️️...
وز شوقِ این محالکه دستم به دست توستمن جای راه رفتنپرواز میکنم ...️️️...
مرا بند ڪن بہ بند بندِ دلت ️️️...
این جهان با تو خوش است...
قلبم فقط تورو میخاد فقط تو...
با جون و دل میخوامت...
مانند برفی، پاک و ساکت، تا که باریدیکلّ مدارس در جهان تعطیل شد بانو.......
مثل آذر ماه کردستان نبودت سرد بودکلبه ی سرد مرا شهریور اهواز کن...
من به عشق تو فقط دل به بیابان زده امپدر جاده درامد که به اینجا برسم...
دلم آغوش بی دغدغه می خواد مثل آغوش تو ️️️...
با تو خوشمای همہ ی باورم....!️️️...
عشق یعنی تو آغوشش هم دلت براش تنگ میشه......
بگو کسی نجاتم ندهد من غرق تماشای لبخند تو ام......
این منمزمستانى گُمشدهدر بهارِ آغوشت......
کلافه که میشوم باید تویی باشدتا مرا ببافد به آغوشش ...️️️...
مگر در گفتمان عشق زبانی زیباتر از بوسه هم داریم ؟️️️...
غیرت یک مردبزرگترین عاشقانه ی دنیاست...
می کشد دلم پر به سوی تو...
نگاهت غرق می کند مرا و من این غرق شدن را دوست دارم...
به تو بنده نفسم...
جون به جونم کنن جونم به جونت بنده...
کسی جاتو نمیگیره تو قلبم...
بانوی ترمه پوش ، غزل ها فدایتانآیا وکیلم عشق بریزم به پایتان...
تو وقتی هستی،ثانیه به ثانیه این زندگی معمولی میشه،بهشت...
من عاشق لحظههای با تو بودنم...
می شود این زمستان را جور دیگری دوست داشتو این بار پای تولد تو در میان است......
غروب جمعه که می شودبیشتر از هر وقتی بهانه بودنت را میگیرد...
داشتنت را شُکر دلبر جان...
در دلم عین حقیقت یکهتازی میکنیپشت بر دنیای بی رحمِ مجازی میکنی...
خوشبختم چون تو رو دارم...
جمعه ها شرح دلم یک غزل کوتاه استکه ردیفش همه دلتنگ توام می آید......
جات توی قلبمه...
نازت ای دلبر خوش چهره کشیدن دارد...
جمعه خودش یک عاشقانه ی غمناک است...
الهی بمونی برام...
شب،با واژه ها بخیر نمی شودمگر در کنار ُتو ️️️...
عشقمون دقیقا اونجا کلید خورد که خندیدیو فهمیدم خندت با بقیه فرق داره...
نه تنها تو را دوست دارم بلکه تمام ذرات تنم تو را میخواهد...
و مراجز تو دگر هیچ کسی یار نمیشود...
گرمای دلمی عشقم...
تومقدمه و پایان نامه ی قلبمی...
چشای توخدای قلب منه...
چه بی تابانه میخواهمت...
از سرمای زمستان نمی ترسم وقتی به تو گرم است دلم...
لبت قرمز دلت آبی چه تلفیقی شما داریغروب گرگ و میشی که به دریا انتها داری...
هنوز فکر میکنمماه یک زن استدیشب ماه شده بودی!...
بغلت سفارت بهشته رو زمین است...