سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
عشقمون دقیقا اونجا کلید خورد که خندیدیو فهمیدم خندت با بقیه فرق داره...
نه با عشقمون زندگی کردیمنه با زندگیمون عشق کردیم...
متاهل که شدیمدوست دارم برای استحکام عشقمونیه نی نی ازت داشته باشمکه عین خودت باشه...
روزی برسهبیای بیمارستاناول منو ببوسی و بگی خانوممازت ممنونم که نینیمون و به دنیا آوردیبعدم ثمره ی عشقمون و ببوسی...
تصمیمتو بگیرتا آخر مسیرهمراه من بموناز هیچی نترسمن پای عشقمونهستم تا پای جون...