متن دیشب

دیشب دل دادم به نوشتنِ
از تو و خاطراتمان
جاهایی که خودکار
از غم واژه‌ ها زبانش بند می آمد
من با اشک چشمانم ادامه می دادم
باور کنی یا نه
نصف دفتر خاطراتم با اشک پر است.

دیشب در انتظار تو جانم به لب رسید
امشب بیا که نیست به فردا تقبلی

هنوز فکر میکنم
ماه یک زن است
دیشب ماه شده بودی!

رویاهایم را دیشب گذاشتم پشت در

بیچاره رفتگر چه بار سنگینی دارد امروز...

هوای آمدنت دیشبم به سر میزد
نیامدی که ببینی دلم چه پر میزد