مطمئن باش که این آهِ نه چندان سوزان آنچه را با تو نکرده ست خدا خواهد کرد
عشق ، مابین من و تو ، اعتباری بیش نیست نازنین! دنیا بدون هم ، حصاری بیش نیست اینکه بدجور عاشقت هستم ، خودش یک مدرک است این تعهدنامه ها ، قول و قراری بیش نیست! روز و شب بُگذار ، مردم پُشتِ ما غیبت کنند پیشِ چشمم ، صُحبتِ...
دلیل هرچه هستیم ، اختیار است اختیار ، اما من این نازندگانی را فقط اجبار می بینم
مطمئنم گفته بودی : با توام ، تا روز مرگ من فقط شک می کنم گاهی ... مبادا مرده ام؟
جمعه ها شرح دلم یک غزل کوتاه است که ردیفش همه دلتنگ توام می آید...
برگ خشکیده هر آنقدر مصمم باشد ساقهاش را غم پاییز ، جدا خواهد کرد
گل من سرکش و زیباست دل آراست ولی حیف! در سینه جفا و ستم اندوخته است
زندگی بی تو، مرا زهر هلاهل شده است
شوق یک بوسه به لب های تو نازل شده است چشمم از هر چه بجز چشم تو غافل شده است
مطمئنم گفته بودی با توام تا روز مرگ من فقط شک میکنم گاهی مبادا مرده ام