تو را نگاه میکنم: چشمانت خلاصهی آتشفشان است،
همرنگِِ خاکِ دیاری که دوستش میدارم !
چالِ کنجِ لبانت
هلالکِ جُفتی ماه است
با خورشیدی در قفا
که مردمانِ سرزمینِ قلبِ مرا
به وِلوِله وا میدارد
با انگشتِ اشارهی رو به آسمان !
خندهات بارانِ مرواریدْ است
و اخمت
زلزلهیی که...