شنبه , ۲۹ دی ۱۴۰۳
راستش ژاکاو یه رمان عاشقونه نیست با صحنه های دلبری و عشق و این جور چیزا... تو این رمان درباره ژاکاو صحبت میشه که مثل همه ی ما درد و رنج روزگار کشیده ولی نشون میده یه دختر حتی اگه با یه خانواده قاتل هم زندگی بکنه میتونه مستقل باشه این رمان رو از قصد عاشقانه ننوشتم تا مرحمی بشه روی زخمای ما دخترا و بفهمیم مستقل بودن و عاشق کسی نبودن و برابری کردن چه حالی داره🩶🤍✨ملینامدیاژاکاو اثر ملینامدیا...
- خب بزار گوشی رو بزارم روی کاناپه ی روبه روتا بتونی راحت تر منو ببینی، منم کارمو انجام بدم.+ ژاکاو داری چیکار میکنی؟- دارم پیراهنتو اتو میکنم.+ چرا؟ من که اونو گذاشتم بندازی لباس شویی.- نه، وقتی اتو میزنم روی پیراهنت بخارشبا ذرات بوهای بدنت که چفت پارچه ی پیراهنت شدن، برخورد میکنه، بوت تو کلفضای خونه میپیچه، بوت باعث میشهدلتنگیم رفع بشه.+ طاقت بیار، میام پیشت.- میترسم تا تو بیای انقدر پیراهنتو اتو کنمکه پارچه ی پیراهن...